از اینکه وقتی به بعضیا میگی یه کارشون اشتباهه
اونا اصلاً به روی خودشون نمیارن
و حتی جلوی تو، تو همون لحظه هم حاضر نیستند مراعات کنن،
اصلا خوشم نمیاد!!
+چون نشون دهنده ی اینه که زیادی خودمحورند،
و یا اینکه به صراحت دارن میگن تو رو اصلا قبول ندارند..
که هردوش ناخوشاینده!
امروز استارت یه تغییر بزرگ تو زندگیمونو زدم..
دوست دارم این بار جدی باشم
و مثل همیشه در حد حرف باقی نمونه.
+ان شالله اگر خیره جور بشه.
من یک مادر به شدت حواس پرتم..
به شدت...
خدایا منو به نتیجه ی تلخ از حواس پرتیهام مبتلا نکن..
وقتی خوابت میاد
و دنبالم میای تا بخوابونمت..
+اساسی دست میذاری رو نقطه ضعفم..
به یکی از بچه ها میگم دست پسرک رو هم بگیر با هم برین.
پسرک میگه: لازم نیست؛
من خودم دست خودمو میگیرم..
بعدم پشتشو میکنه به من
و نشون میده که دستهاشو پشت کمرش به هم گره کرده،
و میگه اینطوری!
:))
مستر به تلافی شام عروسی ای که امشب نخوردیم
من و بچه ها رو برد یه جای خوشمزه..
+ممنونم ازت مستر :*
شما خیلی خوبی.. واقعا خوبی..
همه ی خاندان من و مستر عروسی اند جز ما!!
+امشب بله برون دخترخاله ی مستره،
همه ی خواهر، برادراش دعوت شدن جز ما!
+عروسی پسرخاله ی منم که خود ما نرفتیم ..
:|
بچه ها هیچوقت متوجه نمیشن
که لحظه های مادرانه ی تو،
چگونه گذشت...
+و مستر که به من میگه: من و بچه ها، آزمایش توییم...
واعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنة.. (انفال-28)
