ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۱۰۷ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

گاهی احساس میکنم حتی سر جزئیات با هم بحث میکنیم

جزئیات خیلی بی اهمیت..

خیلی!



+نه اینکه دعوا کنیم خدای نکرده!

دیالوگهامون بیش از حد طبیعی توضیحی و کشدار میشه.

+فکر میکنم قدری زیاد، کم حوصله شده م. :(

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۷:۱۸
لوسی می

ما را به تعجیل تو امیدی نیست

با تأخیر نیا لطفا!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۷:۱۶
لوسی می

سلام بر تو

ای ماهی که اولیاء خدا از رفتنت غمگین شدند..



+ینی میشه همینقدری که ما ناراحتیم قبول باشه

و همین روزهای آخر ماه مبارک لااقل به قدر همین چند ساعت اندوه،

جزو اولیای خدا محسوب بشیم؟

دنبال بهانه ام.. برای جا کردن خودم تو گروه عظیم بنده های دوست داشتنیت..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۲:۴۲
لوسی می

آخرین سحر رمضان خود را چگونه گذراندید؟

با یک اعصاب خردی عمیق از بیدار شدنهای متوالی گل پسر

که هم تایم سحری خوردن رو بالکللللل از ما گرفت

و هم انرژی ما رو بالکل گرفت

و هم اعصاب ما رو بالکل خرد کرد

و هم پسرک رو بارها بیدار کرد

و من اصلا نفهمیدم چی به چی شد و

چطور خوابوندمش و چطور خوابیدیم!



+مثلا میخواستم این سحر آخری قدری بیشتر بهره برداری کنم.. مثلا البته.

مثل همه ی مثلا های زندگیم.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۰:۳۲
لوسی می

چقدر دلم پره..

دوست دارم گریه کنم

چرا ماه تموم شد آخه؟

چرا اینقدر عمرمون سریع میگذره؟

فردا که تموم بشه دیگه همه چیز به حالت اول برمیگرده..

خدایا یه کم آروم تر!

نمیشه یه کم آروم تر ایام بگذرن و اینقدر بدو بدو نباشیم

برای رسیدن به چی میدویم که نمیرسیم؟

تهش میدونم به هیچ جا هم نمی رسم..

میدونم..



+یعنی کاش فقط بحث این بود که "حیف شد به جایی نرسیدیم"

و نه اینکه ای وای به جای بدی رسیدیم..
:((

کامنت نجمه خانم.
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۰۰:۴۰
لوسی می

خداحافظ ای ماهی که

نماز در تو قبول شد...



+چه حالی شدم با خوندن این فراز...


+این پست پارساله. فرازی از دعای وداع با ماه رمضان.

قبل از رسیدن به قرائت این فراز و اتمام این ماه،

نمازهامون رو دریابیم

که خداوندِ آسمان آماده ی پذیرفتنِ نماز ماست..با همه ی عیب و ایرادهاش.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۰۰:۳۵
لوسی می

فردا روز مهمیه..

خیلی مهم..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۵ ، ۲۲:۴۲
لوسی می

امروز به لطف حضور یکی از دوستان مهربان

قدری به وضعیت زندگیم سر و سامون دادم.

یه بخشیش قبل از حضورش برای اینکه روم بشه بپذیرمش،

و یه بخشی رو هم در حین حضورش که مثلا تو هستی حواست به بچه ها باشه.

قدری روحم آرام گرفت.

:)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۵ ، ۲۲:۰۸
لوسی می

یه سری صحبتها با بعضی بلاگرها رخ داده

که دارم فکر میکنم در ازای وب نویسی چی به دست میارم

و چی از دست میدم؟



+چرا وب بنویسیم؟!

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۵ ، ۰۰:۴۳
لوسی می

امروز افطار به صورت خیلی خانوادگی

مهمون سازمان مستر بودیم؛

دست مستر هم درد نکنه

که تو راه بازگشت برام میوه ی دوست داشتنیِ تمام اعصار زندگیم رو خرید

و من تا سر حد زنده شدن، عقده هامو رفع کردم!

:دی



+خیلی بامزه ظرفش رو دادم دست پسرک که ایشونم بخوره.

وسط خوردن هاش بدون اینکه کسی حرفی بزنه یا چیزی ازش بپرسه

یهو با دهنِ پر گفت: خعلی خوشمزه ست.. :)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۵ ، ۰۰:۲۵
لوسی می

رفقا!

دعوتتون میکنم و تقاضا میکنم ازتون که کارها و اخلاقیات خوب رو به همدیگه بیاموزیم..

آیا کسی هست که بتونه مدون و مشخص و با بیان تمرینهای خوب،

نظم داشتن رو به یه مادرِ 27 ساله بیاموزه؟!

من احساس میکنم زندگیم اصلا نظم نداره!

کمک میخوام اساسی.

هل من ناصرٍ ینصرنی؟!

۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۱۲:۲۲
لوسی می

برای پسرک دنبال مهدکودک خوب میگردم.

چقدر سخته!

احساس یک مسئولیت عظمی دارم!


:|


+پست تکراری نبود آیا؟!

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۱۲:۱۹
لوسی می

Live the life you've always imagined *


+سخته خیلی. خیلی سخته!

+جمله ی خیلی خاصی نیست که بخوام ارجاع بدم اما میگم که از پیج استیو کوک برداشتم :دی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۱۲:۱۸
لوسی می

تو دو سه روز

چهار فالوی مجازیم خداحافظی کردن!

اونم همگی متاثر از شخصی آزاردهنده!

چرا آیا؟

:|

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۰:۰۳
لوسی می

چی می شد راهپیمایی روز قدس به مناسبت این فصلهای گرما

از صبح به عصر تغییر زمان می داد؟!

آیا نمیشه عصر هنگام بر دهان استکبار زد؟!

امام گفتن جمعه ی آخر ماه مبارک، نگفتن صبح تا ظهر که!

امروز به واقع روز عطش بود...

نور به قبرت بباره اماما!

:)

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۵ ، ۲۳:۱۳
لوسی می