ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

1805.

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۱۲ ق.ظ

فک کن ببین که بازی

مهمتره یا این توپ؟؟!!



+این جمله ی خیــــــلی استراتژیک و فیلسوفانه و آموزنده و ایده آل،

یک بیت از یه کتاب پسرکه که اینجا گذاشته بودم.

که من این روزها مدااااام ازش استفاده میکنم و خیرش رو می بینم! :)

+ماجراش اینه که می می نی توپش رو به دوستش نمیده و دوستش میگه

تنهایی که نمیشه بازی کنی با این توپ

فک کن ببین که بازی مهمتره یا این توپ؟!

نه واقعا دقت کنین تو همین جمله چه نکته ی آموزنده ی عمیــــــقی نهفته ست..

:)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۱۹
لوسی می

نظرات  (۵)

اتفاقا ما هم دو سه شب همین کتابو مرور میکنیم
البته انقدر تغییرات زیاده که گاهی از شعر به نثر تبدیل میشه:دی
چیه خب، ساعت 12، 1 ذوق هنریم کجابود که شعر هم بسازم، انقدر هم منگم که به این جمله دقت نکرده بودم:دی

پاسخ:
خب میتونی از من مشاوره بگیری برای بعضی ابیاتش! :دی
۱۹ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۴۳ . خانم الف .
واقعا !
یک نکته ی مهم و کاربردی آموختیم!
باشد که استفاده کنیم و مثل شما خیرشو ببینیم :))
پاسخ:
آره خیلی خوبه. تو خیلی چیزها هم برای من واقعا کاربردی بوده! مثلا وقتهایی که برای رفتن به پارک تاخیر ایجاد میشه
و من کلافه میشم و شاکی میشم، یادم میاد که فکنم ببینم که بازی و شاد بودن هدف پارک رفتنمون بوده، یا زودتر رفتن؟! :دی
در هر لحظه هدف رو باید چسبید.. :)
به به‎:D
پاسخ:
:)
۱۹ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۲۷ آبجی خانوم
در راستای تجربه دزدی یادم باشه برم بنویسم تو یادم باشد ها :)
پاسخ:
:)))
می بینم که تجربه دزد ماهری شدی :)))
۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۲۱ مامان محمدمهدی
مثالت برای خانوم الف منو به فکر برد:/
پاسخ:
:))
فک کن ببین که بازی مهمتره یا این توپ؟؟! :))
تا حالا فکر نکرده بودی از یه جمله ی کتاب بچه ها چنین مضمون عمیقی دربیاد نه؟! :))
حالا یه مثال دیگه برات بزنم!
ما که رفته بودیم همین ویلا، مامانم اینا میخواستن به ما ملحق شن و ما دو سه ساعتی تو اون بهشت میزبانشون باشیم
بعد بنا به دلایلی مبهم با اینکه براشون مهم بوده تو راه چیزی بخرن و بیان، دست خالی اومده بودن و وقتی اومدن مامانم کلافه بود داداشم هم کلافه تر!
من هم هی به مامانم همینو میگفتم! که فکر کن ببین که بازی مهمتره یا این توپ؟! خخخخ! اینکه هدف خوشی بوده دیگه، ما هم که پذیرایی کم نداریم
چرا خودتونو به خاطر یه وسیله ی خوشی(همون مخلفاتی که میخواستن بخرن)، از هدف (که خوشی باشه) محروم می کنین؟! :)
حال کردی؟
توپ داشتن مهم نیست، مهم اینه که باهاش بشه بازی کرد وگرنه توپه هم فایده نداره...