بیا ره توشه برداریم.
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
به سوی سرزمینهایی که دیدارش
بسان شعلهی آتش
دواند در رگم خون نشیط زندهی بیدار
نه این خونی که دارم، پیر و سرد و تیره و بیمار
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
کجا؟ هر جا که پیش آید
بدآنجایی که میگویند خورشید ما
زند بر پردهی شبگیرشان تصویر
بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید: «زود!»
وزین دستش فُتاده مشعلی خاموش و نالد دیر!
+اخوان ثالثِ عزیز.
+همین اول محرمی،
یه جوری با خودمون طی کنیم،
که اربعین کربلایی شویم.
روزهای آخر وقت کمه،
عایدیمون هم کم خواهد بود.
+دیشب جای شما خالی ما حرم بودیم.
از باب امید به اثر مجالست.
بچه ها بازی کردند و بازی کردند و بازی کردند،
و من بودم و من بودم و من بودم و تو.
داشتیم میومدیم بیرون، که روضه ی احمد واعظی منو به خودم آورد،
برای عزادار بودن برای امام حسین_علیه السلام باید برات بخوان،
باید اجازه بگیری، باید ره توشه برداری، باید قدم در راه بگذاری!
چی میگم، چه کار میکنم، اصلاً حواسم کجاست؟!
+زیارت عاشورا هرروزه رو فراموش نکنیم و به بهانه ی بی حالی یا خستگی ازش غافل نشیم.
+پارسال.
+صلی الله علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک.