دیشب پسرکم و باباش رفتن سه تا بستنی خریدن
شب پسرک و دوستش دو تاشو خوردن.
حالا امروز پاشده بود تو فریزر دنبال سومی میگشت.
میگم: مامان حان مگه دیشب نخوردین بستنیا رو؟!
میگه: دو تا که نخریدیم، سه تا خریدیم، یکیش مونده!
:)
دیشب پسرکم و باباش رفتن سه تا بستنی خریدن
شب پسرک و دوستش دو تاشو خوردن.
حالا امروز پاشده بود تو فریزر دنبال سومی میگشت.
میگم: مامان حان مگه دیشب نخوردین بستنیا رو؟!
میگه: دو تا که نخریدیم، سه تا خریدیم، یکیش مونده!
:)
از گروه تلگرامی رفقای دبیرستان خارج شدم
واااااااااااقعا رو اعصابم بودن!
:|
نمیدونم این چه روایتیه
که من هربااااااار میخونم
گریه میکنم...
+چمران، چمران، چمران...
ای حسین (ع)
تو بر کنار بدن همه شهدا یکایک حاضر شدی
آنها را بوسیدی، بوییدی،
و با آنها وداع کردی،
آیا میشود هنگامی که من نیز به خاک شهادت
میافتم
میهمان تو باشم
و تو دستت را به سینه من بگذاری
و آتش عشق من را به
خودت و به خدای خودت احساس کنی
و مرا سیراب کنی؟
+چمران، چمران، چمران...
خداوند به خیلی طرق مختلف میتونه ما رو آزمایش کنه
و باید شکرگذار باشیم که این آزمایش با عنایت و اعطای نعمت صورت بگیره..
نه با محروم شدن از یک نعمت...
و در هر حال،
این رضایت به خواست و قضای خداست
که آدم رو سربلند بیرون میاره..
+أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ (عنکبوت آیه ی 2)
+آیا مردم گمان کرده اند که همین که بگویند ایمان آورده ایم رها میشوند و آزمایش نمی شوند؟!
و دیروز احوالات ما یه حالاتی بود نگفتنی...
+بیماری شدید و استرس شدیدتر!
تصمیم گرفتم از الان
از شب قبل
هم در مورد ناهار فردا تصمیم بگیرم
هم در مورد بازیهای مشترک من و پسرکم در روز بعد.
با پسرک نشستیم تی وی می بینیم
جواد رضویان رو نشون میده
میگه اینکه نِه1 رو میخونه،
خانمش کجاست؟!
:|
1 اون ترانه ای که جواد رضویان تو خندوانه خوند.
مثلا یهویی ساعت پنج دقیقه به یازده شب
تصمیم بگیری ماکارونی درست کنی
و تصمیمت رو هم عملی کنی.
+منتظر دم کشیدن ماکارونی هستیم :)
اگر کسی به من و تو کاری نداشته باشه
مدااام تو نتیم!
تو کلش بازی میکنی!
من قرآن میخونم!
:|
بعضیا چطور فقط بلدن فرافکنی کنن
و توپ رو بندازن تو زمین حریف؟!
+از اونا بدتر! چطور بعضیای دیگه همینقدر نمی فهمن که طرف داره فرافکنی میکنه؟!
+فیلینگ انگری!!
تصمیم گیری در مورد اینکه چه کاری انجام ندهیم
به همان اندازه اهمیت دارد
که تصمیم بگیریم چه کاری انجام بدهیم!
+جابز کبیر.
یکی از دوست داشتنی ترین سر راهی هایی که آدم میتونه موقع سفر از کسی دریافت کنه
کیک خونگیه. :)
نه؟!
+خواهرشوهرم عازم کربلاست
من براش کیک درست کردم ببره :)
+الان دقت کردم می بینم کلا سر راهی همیشه کیک میدم!
و چقدر با عشق این کار رو میکنم!
منِ مهربون!
بوس واسه خودم :*
بعضی وقتها میری کنار یه دره
از بالا به ته دره نگاه میکنی و برمیگردی
بعضی وقتها هم
هی به دره نزدیک و نزدیک تر میشی
تا بتونی داخلشو ببینی،
اما یهو، ناغافل،
زیر پات خالی میشه
و تو و زمینی که روش واستاده بودی
با هم میرین ته دره!!
قدم آخر فرقی با بقیه ی قدمها نداشت..
اما هوس تماشای اون دره و نزدیک شدن بهش
از اول هم اشتباه بود..
+بعضی کارها و گناه ها اینطوری ان...
و لاتقربوا.. حتی بهش نزدیک نشید...
+تعبیری از شهاب مرادی