ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۸۶ مطلب با موضوع «شخصی :: روزنوشت :: بارداری» ثبت شده است

دیروز مادرشوهر جان به من گفت:
من مدتهاااااست میدونم تو بارداری!!
:| 


+البته من هرگز باور نکردم! :دی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۳
لوسی می
این هفته که گذشت
سه چهار روزی نهار خونه ی مادرشوهرم بودم
و نهار من به زور به شش قاشق می رسید
این شد که مادرشوهرجان به مستر گفت
"این خانمت رو ببر دکتر یه چیزیش هست!"
مستر هم احیانا در پاسخ،
فیگور تابلویی اتخاذ کرده بود
که مادرشوهر گرام متوجه گردیده
و به کسبِ عنوان سومین شخص مطلع در خاندان مفتخر شد.  


+هرچند که با گذشت دو روز،
هنوز به من تبریک نگفته!!!!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۲
لوسی می
از مامانم خیلی دلخورم!
خیلی!
دو سه هفته ای هست که خونه شون نرفتیم
و همو ندیدیم.
چرا؟
چون مدام میگه نیاین! داداشت امتحان داره!!  


+نمیدونم باید خوشحال باشم که باهامون نداره یا نه!
اما نیاین گفتن های پی در پی به بهانه ی امتحانات آزارم میده.
+خوشحالم که بهش نگفتم باردارم.
وگرنه برام توقع بیشتری ایجاد می شد.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۱
لوسی می

این روزها

از صبح تا شب

افقی هستم!

:((

 

+از اونجایی که کلا اهل بایگانی خاطرات دردهام نیستم،

ویارهام روی بارداری قبلی رو دقیق یادم نیست،

اما مطمئنم اینطوری زندگیمو فلج نکرده بود!!



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۳ ، ۰۷:۵۶
لوسی می
الان فهمیدم
که یکی از صمیمی ترین دوستانم هم
تقریبا هم زمان با من بارداره :)  


+ذوق بنمودم :)
+البته اون اولین بارداریشه :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۰
لوسی می
واااااااااااای که این روزها اصلا حالم رو به راه نمیشه
حتی لحظه ای!
رو به راه نمیشه که نمیشه که نمیشه!
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۳ ، ۰۷:۵۵
لوسی می
حدود دو ساعت پیش
مادربزرگم از جریان وجود سنجد باخبر
و به کسبِ عنوانِ دومین شخص مطلع در خاندان
مفتخر شد!
:دی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۳ ، ۱۸:۴۳
لوسی می
امروز پسرک رو بردیم پارک
و چون تو پارک پرنده پر نمیزد
منم بعد از سالها سرسره بازی رو تجربه کردم . :)  


+عالی بود...
+البته پسرک بخیل بازی درآورد
نمیذاشت منم سوار شم! :|
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۳ ، ۱۵:۲۷
لوسی می
یادم میاد وقتی رو پسرک باردار بودم
حواسم به همه چی بود!
از خاموشی مداوم تلفن همراه گرفته
تا عدم استفاده از کامپیوتر و ...
که البته اثرات آرامش پسرک رو هم دیدم. (اگر ناشی از این باشه!)
ولی رو این سنجد بنده خدا
صبح تا شب نشستم پای لپ تاپ
و به وای فای وصلم!
تصمیم گرفتم یه مدت محدود کنم این استفاده رو
احتمالا وایمکس رو هم قطع میکنم
و فقط در مواقع ضروری وصل میشم یا هر چند روز یک بار!  


+این پست به معنای خداحافظی نیست
جهت جلوگیری از نگرانی دوستان مهربانمه :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۳ ، ۱۵:۲۶
لوسی می
شده کسی دو تا نیمرو بخوره
بعد یک ساعت بعدش از ضعف نتونه بلند شه؟؟!  


+اصلاً داریم همچین چیزی؟؟!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۳ ، ۱۳:۱۰
لوسی می
از صبح تا عصر حالم خوبه ها!
عصر که میشه اساسی دل و روده م قاطی می کنن تا صبح!
باز خوبه وقت قاطی کردن وقتیه که مستر خونه ست!  


+واقعا جا داره از مستر
به خاطر همه ی بودنهاش
و خوب بودن هاش
و کمک کردن هاش
و صبور بودن هاش تشکر کنم...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۳ ، ۱۳:۰۶
لوسی می
اینطوری نمیشه
من باید یه برنامه ریزی مدون انجام بدم
که پایان نامه م تموم شه
هی من هیچکار نمیکنم
پایان نامه بی انصاف هم منتظر من نشسته!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۳ ، ۱۳:۰۵
لوسی می
ضعف جسمی شدید
و حالت تهوع عذاب آور!
نه میشه چیزی خورد
و نه میشه چیزی نخورد!  


+وضعیت این روزهام.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۳ ، ۰۷:۵۳
لوسی می
دیشب نهایت شرایط نامطلوب ویاری به یکباره بر من حمله ور شد..  


+من تو بارداریهام بالاخره معده م رو بالکل از دست میدم!
مطمئنم! :((
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۳ ، ۰۷:۵۲
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۱ دی ۹۳ ، ۰۷:۵۱
لوسی می