ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

مدتیه در فضای مجازی بحث‌های زیادی منتشر میشه که وجه مشترک همه اونها اینه که قانون حجاب، معادل توهین به مرده. در این متن‌ها، گفته میشه اسلام مرد رو به مثابه موجودی تلقی کرده که از لحاظ جنسی بسیار تحریک پذیره و مردها رو بیمارانی دیده که زن موظفه برای جلوگیری از بروز بالفعلِ بیماریِ بالقوه‌شون حجاب کند!!

در این بحث‌ها می‌بینیم که تحریکات هورمونی انسان و علی الخصوص مرد، که در اسلام (و حتی قوانین علمی هم) روش مانور داده شده به منزله بیماریِ جنسی تلقی میشه و میگن اگر مردی اینقدر راحت با دیدن بدن زن تحریک میشه بیماره و مشکل هورمونی داره!

این ستیز ناجوانمردانه علیه طبیعت خیلی جاهلانه است. اتفاقاً مردی که با دیدن بدن زن تحریک نشه مشکل هورمونی داره!

میشه پرسید آیا تمام مردان دنیا مشکل هورمونی دارن که با دیدن اون وضعیت زنان در معابر عمومی تحریک نمیشن؟

و در جواب باید گفت کدوم مردی در دنیا ادعا کرده که با دیدن زن تحریک نمیشه؟ آیا غیر از اینه که مردان غربی برای تحریکهای هورمونی‌شون پاسخ‌های سریع و در دسترس دارند؟ آیا فیلم‌هاشون رو ندیدیم؟ سریالها رو ندیدیم؟ نقش سخیف زن‌ها در این فیلم‌ها چیه؟ آیا مردهای اونجا با مناعت طبع و چشم و دل سیر، از کنار زن‌ها عبور میکنند بدون اینکه نگاه چپ به زن‌ها کنند؟ آیا هر از گاهی خبر خیانت یکی از مشاهیرشون به گوش نمیرسه؟ آیا آمار موالید بدون ازدواج گویای وجود حجم وحشتناکِ تحریکات جنسی خارج از حوزه تعهدات خانوادگی نیست؟

خیانت که در قاموس انسانیت و حرمت خانواده غیرقابل تحمل و بخشش به حساب میاد در غرب طبیعی و قابل گذشته. و جالبه که اصالت تحریک جنسی در غرب به حدی جدیه که تعهد به خانواده به سادگیِ فدای طبیعتِ تحریک‌پذیرِ زن و مرد میشه، با این وجود روشنفکران ما تحریک‌پذیری رو نوعی بیماری به حساب میارن! وا عجبا!

این سیاست یک بام و دو هوا از کجاست؟

اگر تحریک شدن بیماریه که باید بپذیریم غرب در بیماری غرقه، و برای مرد و زنِ غربیِ اومانیست، هیچ تعهدی جز تعهد به ارضای نیازها و تحریکات جنسی خودشون، حرمت و اصالت نداره. و اگر بیماری نیست و این جزو طبیعت بشره، پس چرا شما تحریک شدن به لحاظ جنسی رو بیماری تلقی میکنید؟؟!

مسیر اسلام کاملا مشخصه، اسلام برای خانواده حرمت قائله. به تعهد در حیطه خانواده اهمیت داده، ارضای نیاز جنسی جز در قالب نظام خانواده رو بر نمیتابه و این کانون رو ارزشمندترین کانون اجتماعی میدونه. برای حفظ این کانون و جلوگیری از هرزگی و خیانت، از زنان و مردان خواسته جاذبه جنسی خودشون رو بپوشانند تا خیانت طبیعی نشه و ارضای این نیاز طبیعی اصالت پیدا نکنه. و اصالتِ تعهد به کیان خانواده پابرجا بمونه. در اسلام هیچ مرد و زنی حق نداره بعد از ایجاد تمایل جنسی هرجور که خواست خودش رو ارضا کنه. نگاه اسلام نگاهِ آزادی روابط نیست. مرد و زن باید به تعهدات انسانی و خانوادگیشون پایبند باشن و حق ندارن ارضای این نیاز رو از کسی به جز همسرشون مطالبه کنند، اسلام برای تعهد، حرمت قائله. سیاست اسلام تعهد به انسانیت و خانواده است.

قطعاً کسی که روح و قلبش سالم باشه تن به گناه نمیده حتی اگر هفت در رو پشت سرش قفل کنند و حرامی را بر او عرضه کنند، اما حجاب و پوشش قلب شما رو سالم نگه میداره که ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن۱. اگر پوشش رو در اجتماع حذف کنیم قلبهای سالم رو به بیماری می‌کشونیم. 

اصولاً برای جلوگیری از اصالت یافتن تمایلات و ارضای نیاز جنسیه که باید نمایش جاذبه جنسی رو در جامعه کم کنیم..



۱. این برای قلب‌های شما و آنها پاکیزه‌تر است.(۵۳ احزاب)

۲۶ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۴۰
لوسی می

بیشتر از بالا و پایین کردنِ کلماتی که میخوای بگی،

در مورد زمانِ گفتنش دقت و تامل کن!

گفتن نابه‌هنگام صحبت‌های دلنشین هم گاهی مخاطب رو منزجر میکنه،

و حتی گفتنِ نابه‌هنگام حرف حق، میتونه مخاطب رو به راه باطل سوق بده...



+به این مورد در رفتارهامون دقت کنیم. خیلی مهمه. بیان حرفها و ارائه واکنش‌ها به صورت ناگهانی و بدون موقعیت‌سنجی یکی از رایج‌ترین و مهمترین آسیب‌های ارتباطی در جامعه ماست..

موافقین ۳۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۵۳
لوسی می

رویکرد زندگی در اندیشه اومانیستی: هرکار میخوای بکنی بکن، ولی سعی کن کسی آزار جسمی نبینه.

رویکرد زندگی در اندیشه الهی: هرکار میخوای بکنی بکن، ولی مسئولیتش رو بپذیر.



+خیلی موارد در قوانین غرب هست که عدم لزوم پذیرش مسئولیت انسان در برابر خودش و اعمالش رو قانونی کرده و ازشون دفاع میکنه. مثلا برای من واقعاً جالبه که با دیدن بچه‌های سرِ راهی و بی‌والد که رها شده‌ن، والدینشون رو متهم به بی‌مسئولیتی و بی‌عاطفگی و عمل غیر انسانی می‌کنن، اما قانون تکفل فرزند در غرب براشون اینقدر طبیعی و بلکه روشنفکرانه‌ است!

تفاوت این دوتا دقیقاً چیه؟ هردو اقدام دقیقاً یکی هستند با دو شیوه متفاوت!

موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۳۱
لوسی می

ما وَدَّعَکَ رَبُّک...



+پروردگارت تو را رها نکرده است...

موافقین ۲۲ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۱۵
لوسی می

برای انجام کاری که انجامش درسته،

و همینطور کاری که مجبوری انجام بدی،

نه غر بزن و نه الکی از خودت بیگاری بکش!




+بیگاری کشیدن از خود، یعنی دل ندادن به کار.

یعنی انجام دادنِ کار، به نحوی که مجبور بشی دوباره انجامش بدی!

خب چه کاریه؟ به خودت و کاری که انجام میدی احترام بذار...

موافقین ۲۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۵۷
لوسی می

هیییییچ چیز به اندازه رعایت ادب و برخورد متشخصانه در جذابیت یک مَرد اثرگذار نیست.

موافقین ۳۳ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۸ ، ۲۰:۴۲
لوسی می

پسرک از صبح که بیدار شده چهارتا بیسکویت شکلاتی خورده.

میخواستم برای صبحانه چای شیرین بیارم که نونهای خشک رو بخوریم و تموم بشه.

ولی با این وضعیت برای بچه‌ها خامه و عسل آوردم که پسرک بیش از این قند مصنوعی نخوره. 

به پسرک گفتم به خاطر اینکه امروز یه عالمه شکر و شکلات خوردی نمیتونی چای شیرین بخوری.

اما پسرک کوتاه نیومد. 

برای خودش چای ریخت و پنیر و شکر آورد و مشغول خوردن شد. 

فقط مخالفتم رو اعلام کردم و علت رو توضیح دادم.

فکر کردم که باید نقش رَب رو بازی کنم.

خیلی برام مهمه که خودش تصمیم‌گیرنده باشه حتی اگر تصمیمش بر خلاف نظر من باشه.

و خودش تبعات تصمیمش رو بپذیره.

بماند که اینطور مواقع چقدر حرصم میگیره و خودخوری میکنم اما غالب مواقع موفق میشم که به روش نیارم و اجازه بدم خودش تصمیم‌ بگیره که بعد از هدایت من به سبیل، اِمّا شاکراً و اِمّا کفوراً باشد. :دی

حالا دارم فکر میکنم تبعات این تصمیمِ گناه آلودش(:دی) الآن چی باید باشه؟

قطعا الآن متوجه ضرر این اقدام نمیشه.پس باید چه تبعاتی برای این تصمیم رو بهش وارد کنم که خیلی هم بهش خوش نگذره؟

هدف اصلیم اینه که اولاً متوجه بشه که صلاحش رو میخواستم که گفتم نخور.

و دوماً حتی اگر از ضرر اقدام مطلع نیست ولی چون من مخالفت کرده بودم باید به حرف من گوش میکرد.

مطمئنم بعد از تموم شدن صبحانه‌ش عذرخواهی میکنه :/

حالا چه بکنم؟ فقط ناراحتیم رو بروز بدم؟ 🤔🤔




+گِله‌ای بر پسرک نیست چون من در مواجهه با رَبِّ خودم دقیقاً همین مدلی هستم. :/

۳۱ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۰:۲۴
لوسی می

ما فدائیانِ ه کسره!

اصلا نفهمیدیم از کجا شروع شد. آن‌قدر تدریجی بود که یکهو به خودمان آمدیم و دیدیم که داریم «پیام‌هایه تبریکه ساله نو» را جواب می‌دهیم. این لعنتی‌ها کارشان را خوب بلد بودند؛ قبل از اینکه ما بتوانیم حرکتی بکنیم، شبیخون می‌زدند و همه جا را تسخیر می‌کردند.

آنها جنگ روانی را هم بلد بودند. آدم‌هایی که دوستشان داشتیم را می‌بردند سمت خودشان تا از آنها برای ضربه زدن به ما استفاده کنند؛ و اینگونه ما ارتباطمان با صمیمی‌ترین دوستان‌مان قطع شد چون نمیتوانستیم به پیامِ «دله من خیلی برات تنگ شدِ» جواب محبت‌آمیز بدهیم.

اول فکر کردیم در حد چَت و پیامک و کپشن اینستاگرام است، اما یک روز صبح از خواب بیدار ‌شدیم و ‌دیدیم که در سطح شهر یک بیلبورد زده‌اند به چه بزرگی و رویش نوشته‌اند «عیدِ و جایزه‌هاش»؛ و این یک اعلان جنگ رسمی بود. آنها به زیرنویس‌های تلویزیون، مقالات، سایت‌های معتبر و خبرگزاری‌های رسمی هم نفوذ کردند. ما همچنان خوشبینانه فکر میکردیم عرصه‌ی کتاب و کتاب‌خوانی همچنان از دسترس آنها خارج است، اما کور خوانده بودیم؛ آنها کتاب هم چاپ کردند و اسمش را گذاشتند «رده پاهایه ما» و این یعنی ما کارمان تمام بود.

حالا هم ما خودمان را آماده کرده‌ایم که همین روزها دیوان حافظ را که باز می‌کنیم، با مصرع «شرابه تلخ می‌خواهم کِ مردافکن بود زورش» مواجه شویم.‌‌‌

‌‌

من سال‌ها در جبهه‌ی #هکسره جنگیده‌ام دوستان؛ اما کم‌کم دارم سلامت روانم را از دست می‌دهم. دیگر وقت آن است که انصراف بدهم و عرصه را به شما بسپارم. راستش را بخواهید بیشتر از اینکه خسته باشم یا ناامید، می‌ترسم. میترسم از اینکه مبارزه کنیم و پیروز شویم و در انتهای جنگ، یکی از هم‌رزمانمان عکسی منتشر کند و زیرش بنویسد «جشنه موفقیته ما بعد از یِ جنگه سخت».


+ از آرزو درزی

موافقین ۲۶ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۸ ، ۱۳:۰۲
لوسی می

چشمی که به شب بنگرد از پشت نقابی،

تکرار کند قصه‌ی روزی و عقابی،

تردید ندارد که جهان زیر پر اوست،

هر ره که رود سایه‌ی او همسفر اوست،

این مرغ گذر از پل تدبیر ندارد،

شاید خبر از گردش تقدیر ندارد،

روزی که بگیرند از این چهره نقابی،

وقت است کبوتر بزند نوک به عقابی...



+این تفسیر شما رو به یاد کسی نمیندازه؟ :/

+اگر دوست داشتید با این لینک دانلود کنید.

موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۸ ، ۱۶:۲۵
لوسی می

دیروز خانمی رو دیدم که برای نهیِ دو دخترِ غرق در آرایش، از منکر،

آروم بهشون گفت: اگر واقعاً این حرفهایی که در مورد آخرت میگن درست باشه، شما اون دنیا چه کار میکنین؟!


بعدم رفت.

دو تا دختر بهت‌زده به هم نگاه کردن. 

به نظرم تا به حال بهش فکر نکرده بودن! :/

موافقین ۳۶ مخالفین ۱ ۲۵ تیر ۹۸ ، ۰۸:۴۲
لوسی می

برای اینکه به همسر و مخصوصاً بچه‌هامون ثابت کنیم بدون قید و شرط دوستشون داریم دو تا کار لازمه،

اول اینکه متوجه بشیم زبان عشق فرزند یا همسر ما چیه. آیا با آغوش و نوازش محبت رو دریافت میکنند؟ آیا با خدمت‌رسانیِ ما محبت رو میچشند؟ آیا با کلامِ مهربانانه ما احساس عشق میکنند؟ آیا با دریافت هدیه احساس می‌کنند دوستشون داریم؟ یا چی؟ اگر چه کار کنیم بروز عشق ما رو بهتر دریافت میکنند؟ اون زبان عشق اونهاست که باید جدی‌ گرفته بشه.


دوم اینکه هروقت با ما حرف می‌زنند کاملاً توجه کنیم و بعد همدل باشیم. از احساساتشون بپرسیم و سعی کنیم بفهمیمش. شنونده‌ی خوب بودن مرحله‌ی قبل از همدل شدنه. همدلی کردن باعث فوران عشق در روابط میشه. به وجود و احساسات هم احترام بذاریم.


بقیه چیزها دیگه مهم نیست به نظرم. این دوتا مهمترین‌ها بودند.


+نکته‌ای دارین بهش اضافه کنین؟ 

کامنتها بدون نیاز به تایید، نمایش داده میشن. اگر نکته‌ای دارین بفرمائید در این باره هم‌افزایی کنیم ^_^

۱۱ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۸ ، ۲۱:۳۳
لوسی می

فکر کنم سبکی‌ و سرخوشی‌ بعد از زیارت طبقه‌بندی خودش را دارد. امام به امام فرق می‌کند. نوع و اندازه و موضوعش لابد متفاوت است. در مشهد‌ سرعت بالاست. در دم بار روی دوش را سبک می‌کنند. از همان اول طبرسی یا فلکه برق یا چهاراه شهدا به سختی یاد آدم می‌آید که برای چه این قدر با اضطرار بلیط خریده بود. طوری آدم را زود می‌بخشد و رضا می‌دهد که خود آدم هم خودش را می‌بخشد. این‌که در راه برگشت آدم تازه‌ای می‌‌شویم یک قسمتی‌اش احتمالا به همین ربط دارد که دوباره به خودمان رضایت می‌دهیم. خودمان را می‌بخشیم و آن سنگینی ناامیدی از خود را جا می‌گذاریم. رضا شدن او کاری می‌کند که خودِ کند و کرخت فراموش‌مان بشود. گستره‌ی رضایتش طوری است که پیش از ماجرا از یاد می‌رود. مشهدهایِ خوب برقِ تهِ چشم‌های آدم را بهش برمی‌گردانند.



+نفیسه مرشدزاده

موافقین ۲۸ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۸ ، ۰۸:۱۴
لوسی می

دیشب نصفه شب، گل پسر، مامان مامان گویان اومد تو اتاقمون.

بلند شدم بغلش کردم که یهو مشاهده کردیم یک سوسک سیاه گنده روی توریِ پنجره نشسته!

اونم به طرفِ ما! تخت ما زیر پنجره است..

تنها کاری که تو ظلمات شب به فکرمون رسید، این بود که سریع پنجره رو ببندیم.

این شد که الآن یک روز تمامه که جناب سوسک بین توری و شیشه‌ی پنجره می‌چرخه و بالا و پایین میره...

وااای که احساس میکنم زندگیم سوسک‌زده شده. هیچ‌وقت تا حالا اینقدر نزدیک یک سوسک زندگی نکردم...

دارم فکر میکنم که این پنجره تا ابد به پنجره ممنوعه خونه‌مون تبدیل میشه و ما هرگز دیگه تا سالهای سااال بازش نخواهیم کرد...


+ چه‌کار کنیم از شرش خلاص بشیم؟ :(((

جرئت نمیکنم پنجره رو باز کنم.. بیاد تو اتاقمون چی؟ گمش کنیم چی؟ :((

واقعا نسبت به سوسک فوبیا دارم.. احساس میکنم وحشتی عظیم پشت پنجره است :((

۱۷ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۸ ، ۲۲:۲۳
لوسی می

صبح پسرک بیدار شد و بعد از دیدن یک کارتون گفت میدونی مامان همیشه به این فکر میکنم که من کی هستم!

واو! واقعا فکر نمی‌کردم بچه‌م اینقدر فیلسوف باشه.

میگم یه کم برام توضیح بده بفهمم به چی فکر میکنی؟

میگه میخوام بدونم کی هستم.

میگم دوست داری کی باشی؟

میگه پاندا! :/

قشنگ نابود شدم رفت! :))

میگم دوست داری پاندا باشی؟ دوست نداری آدم باشی؟

میگه پاندا هم یه جور آدمه دیگه! :/

میگم پاندا حیوونه مادر. آدم کجا بود؟

قشنگ داشتم ناامید میشدم ازش که گفت:

حالا اینو بیخیال کلا منظورم اینه که همه‌ش فکر میکنم خدا برای چی منو آفریده؟

اگر منو نمی‌آفرید من نمیتونستم این دنیا رو ببینم. 

بعد شاید همیشه پیش خودش می‌بودم.. هوم؟

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۸ ، ۲۰:۵۹
لوسی می

یکی از نشانه‌های بی‌برکت بودنِ یک نگرش و یک زندگی،

اینه که نتونی حس محبت و احترام سایرین رو از پسِ اعمال و حرفهاشون دریافت کنی.


میفرماید برای بدیِ بقیه نسبت به خودت عذرتراشی کن،

حالا عذرتراشی برای بدیها که هیچی، 

این روزها محبت بقیه نسبت به خودمون رو هم نادیده میگیریم و اصلاً نمی‌فهمیم،

و حتی وقتی مستقیماً ابراز میکنه که قصدش خیر بوده، باز هم (مثلا به خاطر روشش) نکوهشش می‌کنیم و خلوص نیتش رو زیر سوال می‌بریم.


خدا بهمون رحم کنه.



+امروز داغ دیگری بر دلمون نشست و عزیز دیگری از بینمون رفت. اگر فاتحه‌ای نثار روحشون کنید، ممنونتونم.

موافقین ۱۹ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۸:۴۱
لوسی می