ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۱۰۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

من و پسرک داریم طناب کشی بازی میکنیم،

مستر میره کمک پسرک.

پسرک می بینه خودشون دارن برنده میشن؛

میگه: عه! عه! مامانم!

بعدم میدوه میاد سمت من که کمکم کنه نبازم!

:)

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۳۶
لوسی می

من و غصه های مادرانه

من و بغضی عاجزانه..

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۴۳
لوسی می

گل پسر عااااااشق پسرکه..

عاشق شاید حتی لفظ گویایی نباشه،

برای صبوری و تحمل گل پسر در برابر حرکات پسرک،

که صدای هر بچه ای رو قطعاً در میاره،

و نگاه های عاشقانه و لبخند ها و قهقهه ها و منتظر او بودن هاش

که من هیچ جای دیگه ای

و بین هیچ دو برادر دیگه ای تا به حال ندیده بودم..



+البته احتمالا بین همه ی بچه هایی که اختلاف سنی کم دارند این اتفاق طبیعی باشه. :)

+لازم نیست بگم که اوج لذت زندگی برای من، تماشای همین صحنه هاست..

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۰۸
لوسی می

پسرک با قیافه ی بسیار مستاصل و محزون:

+ وای وای وای!

- چی شده مامان جان؟

+ موبایلم! موبایلم داره زنگ میزنه.

- خب برو جواب بده.

همچنان با همون چهره:

+ دوستمه.

- خب برو جواب بده..

یهو از جا می پره و پر از شعف میشه و میدوه میره بالا!

موبایلش بالا جا مونده!

:|



+دیگه رسیده به مرحله ی سناریو نویسی! :))

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۰۰
لوسی می

تو چینش ماه های سال

درایت و حکمت عظیمی نهفته ست..



+ازت ممنونم که گاهی تشویقمون میکنی

و گاهی حتی مجبورمون میکنی

که باهات حرف بزنیم..

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۰۸
لوسی می

نمیدونم چرا این روزها

اینقدر از چشمان تو فراری ام..

خدای من..

چی به سر من اومده؟

چی به سرِ دل من اومده،

که هربار اسمت میاد

من گریه میکنم،

که هربار می بینمت

از چشمات فرار میکنم،

تا صحبتی میشه،

من بغض میکنم..

اما این سفره ی دل

پهن شدنی نیست...

هیچ کس نمیتونه با من بنشینه

و از این سفره لقمه برداره..

مهمانی دل من،

همیشه ناتمام باقی خواهد موند،

این روزها

نه تنها هیچکس

بلکه خودم هم حال خودمو نمی فهمم...



+تمام می شوم شبی..

+چرا با تو حرف نمیزنم؟؟!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۰۰
لوسی می

- اینقدری که من اینجا پیر شدم تو غربت عظمی پیر نمیشدم.

+ بس که دیوونه ای!

:|



+کاش وقتی کسی رو "نمی فهمیم"، سکوت کنیم.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۵۱
لوسی می

هنوز ضربان قلبم به حالت طبیعی برنگشته،

فشارم افتاده..

کمتر از پنج دقیقه پیش،

صدا و لرزش شدیدی مثل صدای سقوط هواپیما تو منطقه ما شنیده شد...



+خدا رحم کنه..

+البته مستر میگه صدای سقوط هواپیما این مدلی نیست..

و من نمیدونم چی می تونه سقوط کرده باشه جز هواپیما!

:|

+اول فکر کردم زلزله اومده، اما بیشتر به سقوط و انفجار شبیه بود..


+بعداً نوشت: کاشف به عمل اومد که هیچ موضوع خاصی نبوده،

شهرداری برای پروژه شون مشغول خراب کردن یک بخش عظیمی از شهره! :|

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۵۶
لوسی می

به اشک شوق رساندم تو را به این قد و اکنون

به دیگران رسدت میوه ای نهال رسیده...



+تو نیستی که ببینی چه می کشم..

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۲۶
لوسی می

یه پیشنهاد بهم شده:

تبلیغ در وبلاگ!




+نظرتون چیه؟!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۲
لوسی می

من هرچی سعی کردم جلوی خودمو بگیرم نشد؛

آخرم یه بخش کوچکی از توصیه های زندگی رو به پسرخاله م ارائه کردم!

:دی



+مرتبط

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۳۷
لوسی می

پسرک با دلخوری:
بیا!

ناخن هامو گرفتی حالا نمیتونم پسته بخورم!

:(

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۳۱
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۷ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۴۲
لوسی می

مثلا کسی بره کربلا

به نیت رهبری یه تسبیح بخره

با اون تسبیح، ذکر و صلوات و مناجات بگه

بعد به نیت ایشون بره زیارت،

و تسبیح رو به مضجع های شریفه متبرک کنه

و بعد که میاد برگرده

تو کربلا آقای حدادعادل رو ببینه!

:|




+بعد چه کار کنه مثلا؟

تسبیح رو بده بهشون و بگه به آقا سلام برسونید

و بگید دختری این تسبیح رو برای شما متبرک کرده به امید دعای شما.

مثلا آقای حداد هم بگن باشه بهشون میدم و میگم. :)


+وه چه ره است از دل تو تااااا دلم...

۱۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۱ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۱۶
لوسی می

دلم یک طبیب دوره گرد لازم داره.



+چرا با تو حرف نمیزنم؟؟!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۰۴
لوسی می