ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۹۹ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

روز سختی داشتم.

تنهای تنهای تنها!




+البته تنهاییِ خودخواسته ای بود!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۲۱:۵۶
لوسی می

همین الان برای اولین بار

پسرک به قصد رفتن به استخر از خونه خارج شد.




+چقدر بزرگ شدی پسرکمممم :)

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۷:۳۷
لوسی می

خدایا بیا و منت بذار و لطف کن و مثل همیشه ستار العیوب باش!

لطفا!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۶:۱۳
لوسی می

یکی هست که خیلی دلم میخواد بهش گیییییییییررررر بدم!

اما خب میدونم گیردادن کار سخیف و مسخره ایه!

أه!

عجب روزی شد امروز!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۵:۳۴
لوسی می

چقدر بعضیا بدبختن!

تنگ نظری و ضیق صدر یک بدبختی خیلی بزرگه.

نیست؟


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۵:۱۳
لوسی می

هعی روزگار!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۵:۱۰
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۲:۱۰
لوسی می

نهی از منکر برای گناه آینده یا گناه در حال انجامه.

هرگز برای گذشته ی کسی سرزنشش نکنین.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۲:۰۶
لوسی می

دست گل پسرم امروز به طرز نامعلومی به بدترین وجه ممکن برید!

:(

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۳
لوسی می

از اینکه من تصمیم بگیرم روضه برگزار کنم

و مستر به هر دلیل موجه یا ناموجه یا شوخی یا جدی

توش ان قلت بیاره،

به شدت دلخور میشم!



+الانم دیگه عطای روضه رو به لقاش بخشیدم و انداختم گردن مستر!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۳۳
لوسی می

دیروز بعد از عمری کاهلی و اعصاب و روان داغون من،

رفتیم خیابون پزشکان*

و هرچی دکتر میخواستیم بچه ها رو ببریم یه شبه بردیم.



*مرکز تجمع پزشکان شهر ما!

+گل پسر رو بردیم آزمایش.

بعدا نوشت: نتایج آزمایش نسبتا خوبه. فقط کمبود هموگلوبین

که البته دکتر پسرک میگفت برای بچه ی این سنی این مقدار اسمش کمبود نیست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۳۱
لوسی می

دیشب بالاخره رفتیم که برای بچه ها محصولات فرهنگی بخریم.

نه تا حدی که دلم میخواست،

اما به میزان خیلی خوبی،

بچه ها و البته روان خودم رو تامین کردم!

:دی



+من عااااشق کتاب فروشی و بازی فکری فروشی هام.

یعنی اگر برم تو همه ی وقت و پول ممکن رو میذارم و بعد میام بیرون!

+دیروز یکی از خیلی خوبهای شهر رو تجربه کردم :)


۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۱۵:۴۰
لوسی می

یکی از سخت ترین بخشهای مادری کردن،

خوراندن تقویتیها به صورت هر روزه ست!

:(



+من تو این مورد خیلی کاهلم! خیلی!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۱۵:۳۶
لوسی می

دو تا همسایه ی جدید به جمعمون اضافه شدن.

یکی یک پسر شش ساله داره،

و دیگری یک پسر سه سال و نیمه!

وای انقدر من ذوق کردم به خاطر همبازی یافتن برای پسرکم!

و ذهنم رفت تا همه ی بازی های پسرونه ی تو پارکینگ و حیاط،

تا حتی مدرسه رفتنها و همکلاس شدنها!!



+دعا کنین همسایه های خوبی برای هم باشیم.

اون همسایه سیگاریه رفت! :دی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۱۵:۰۳
لوسی می

تلویزیون تماشا میکردیم،

تبلیغ روغن سرخ کردنی:

پسرک گفت مامان از اینا برام درست کن.

گفتم باشه.

تبلیغ بعدی پودر کیک:

مامان از اینا برام درست کن!

باشه!

تبلیغ بعدی یخچال:

مامان از اینا برام درست کن! (مواد داخل یخچال)

تبلیغ بعدی شهربازی:

بابا منو ببر اینجا!

تبلیغ بعدی بازی فکری:

بابا از اینا برام بخر!


و یهو بی هیچ پیش زمینه ای جز همین حرفهای پسرکم،

غم دنیا روی دلم نشست،

از تصور احساس پدرها و مادرهایی که

وقتی بچه هاشون این حرفها رو میزنن

تو دلشون خدا خدا میکنن که بچه شون فقط ببینه و خیلی زود فراموش کنه..



+کاش خدا هیچ کس رو تو هیچ زمینه ای شرمنده ی خانواده ش نکنه..
+چی شد این همه به سمت مصرفگرایی پیش رفتیم؟؟!
الهکم التکاثر..

حرص بیشترداشتن شما را غافل کرده.(1 تکاثر)
۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۵ ، ۱۵:۲۴
لوسی می