ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۲۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

امروز با مقدمه ای کودکانه رفتم تو حس خاطرات روز عروسیم!

واقعا بیراه نگفتم اگر بگم روز عروسی ما برای من هیچ‎گونه ویژگی‎ای که بتونم اون رو به عنوان روز خاص، لذتبخش، رمانتیک، و هرکلمه‎ای از این دست نامگذاری کنم نداشته!

هیچ لذتی در روزهای سی و یکم تیرماه هر سال برای من یادآوری نمیشه!

من هیچ‎وقت از عکسهای روز عروسیم لذت نبردم! (البته دلایل دیگه‎ای هم پشتش بود!)

هیچ‎وقت حتی فیلم عروسیمون رو تماشا نکردم!

البته هر سال از اون روز خوشحالم که روز هم‎خونه شدنِ من و مستر بود، اما چیزی که بخوام با یادآوریش رو ابرها باشم که هیچ، چیزی که بخوام با یادآوریش لذت معمولی ببرم هم وجود نداره!

چرا؟

چون اون روز اصلاً و اصلاً من و مستر خودمون نبودیم!

ما مثل همه‎ی عروس و دامادها در روز عروسیشون بازیچه‎ی یک سری رسم و رسومات الکی بودیم! واقعاً الکی! همه‎ش الکیه! و هیچ کدومش به ما هیچ لذتی نداد!

حالا مستر رو نمیدونم _هرچند که مستر از لذت‎بخش‎ترین خاطرات هم لذت خاصی نمی‎بره چه برسه به این روزِ بی لذت!! :))_

ولی من خودم لذتی از اون روز رو احساس نمیکنم!

اما برعکس اون روز، روز عقدم!

با اینکه روز عقد من در دل یک جنگ سرد عمیق خانوادگی بین خانواده‎ی من و مستر برگزار شد،

با اینکه تا روزهای قبلش در حد مرگ از خانواده‎ی مستر و قدر زیادی هم از خودش، خشمگین بودم،

با اینکه توش یه عالمه تیکه و طعنه و کنایه شنیدم، 

با اینکه بسیار بسیار ساده و حتی بی‎هنر برگزار شد و البته باز هم رسم و رسومات خاصی توش رعایت شد _اما رعایتشون تا حدی بود که هیچ‎چیز از سادگی مراسم کم نشه_ اما بازم برام روز جذابیه. و هر وقت یادم میاد تمام لحظه‎هاشو با احساسِ اون لحظاتم یادم میاد.

من تو خونه عقد کردم، نه هزینه‎ای برای سفره عقدم پرداخت کردم، و نه هزینه‎ای برای لباس، و نه هزینه‎ای برای آرایشگاه، و نه هزینه‎ای برای هیچی! و اون روز خیلی خیلی برام دلچسبه. خیلی...

نه به خاطر بی‎خرج و کم‎خرج بودنش_که انصافاً جا داشت قشنگتر برگزارش کنیم :دی_ به خاطر اینکه خودم بودم! خود خودم! زیادی خودم بودم! همینی که الان هستم. با همین لباسها اصلاً! با همین چهره، با همین لبخند، با  همین دل...

من اون روز معجزه‎ی خطبه‏‎ی عقد رو با تمام وجودم لمس کردم و مودت و رحمت رو شخصاً هدیه گرفتم، 

من اون روز خودِ خودم بودم :)

میدونم که نمیتونم و البته نمیخوام که برای پسرهام تعیین تکلیف کنم اما واقعاً بهشون خواهم گفت که اگر به اون روزگار برگردم به مناسبت عروسیم همه‎ی دوستان و اقوام رو به یک رستوران دعوت میکردم _البته پیشنهاد خودم دعوت به یک کافی‎شاپ و یک نوشیدنیه ولی خب میگن ولیمه‎ی عروسی جزو مستحباته :)_ و بعد میرفتیم با مستر تو خیابون‎ها می‎چرخیدیم و بدون استرس میرفتیم حرم، میرفتیم داخل حرم، یه دل سیر زیارت میکردیم، بعد میرفتیم با هم تا صبح تو پارک می‎نشستیم و قدم میزدیم و از هم صحبتی هم لذت می‎بردیم.. بعد میرفتیم یک مسجد نماز میخوندیم و اولین دعای ندبه‏‎مون رو هم با هم میخوندیم و بعد برمیگشتیم خونه‎مون و همه‎ی اون آداب اسلامی ورود به خونه رو هم اصلاً رعایت میکردیم :)

واقعاً اون روزی تو زندگی آدم دلچسبه که بتونی خودت باشی و از لحظه‎هایی که داره میگذره لذت ببری و از ته دلت خواسته باشی که اونجا و در اون شرایط باشی، نه اینکه در قالب یک سری آداب جا بگیری و مدام نگران رخدادهای غیرمترقبه و آدمها باشی.

حالا چند روز دیگه تا دهمین سالگرد روز عقدم باقی مونده!

دهمین سالگرد روز عقد ما چهار تا مناسبتِ خیلی بزرگ و هیجان‎انگیز داره که همه‎ش هم حول مستر می‎چرخه..(متوجه شدین چه روزیه؟)

این دهمین سالگرد رو به فال نیک میگیرم و از تمامی پیشنهادات ممکنه، برای برگزاری جشن چهارنفره‎‏مون استقبال میکنم. :)



+قبلاً اگر کسی از رسیدنِ دهمین سالگرد ازدواجش میگفت، عملاً فکر میکردم میانساله!! خوشحالم که نسبتاً زود ازدواج کردم و الآن سنم جوری نیست که این حس رو برای خودم دامن بزنه! :))

۳۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۵۴
لوسی می

آیا خاک وطن، 

صرفاً خاک وطن،

ارزش جان دادن دارد؟

۶۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۲۰
لوسی می

به لطف یکی از دوستانم دو تا کتاب دارم میخونم که در مورد مدیریت دولتیه.

در مورد مکاتب و خط‌مشی‌گذاری‌ها و مبانی سیستم‌های دولتی و ساز و کارهای مدیریت‌ در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی.

یکی رو میخونم به بیچارگیِ دولت حق میدم از بس که تصمیم گیری در نهادهای دولتی پیچیده و سخت و غالباً غیرعقلاییه

و دومی رو میخونم عملاً از بهبود اوضاع در این دولت ناامید میشم از بس که هرچی نکته‌ی منفی در دولت‌ها هست که وجودش ویران‌گرِ دولت‌ها بوده در این دولت به وفور وجود داره! :/



+البته این مشکلات و نواقص خاص این دولت نیست ولی خب با این دولت، رکورد تحمل مردمی و بی‌کفایتیِ دولتی رو تا حد قابل ملاحظه‌ای جابجا کردیم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۵۳
لوسی می

استعداد خلیفه اللهی در نهاد تمامی انسان‌ها وجود دارد ولی در همه‌ی انسان‌ها به فعلیت نمی‌رسد. رسیدن انسان به مقام خلافت خداوند زمانی از بالقوه به بالفعل در می‌آید که فطرت خفته‌ی وی با تعلیم و تزکیه شکوفا شود. 

و حیات واقعی انسان پس از مرگ اوست.


حکمت درجه‌ای است که در آن قوه‌ی عاقله‌ی انسان تزکیه شده باشد.

عفت آن درجه است که انسان به تزکیه قوه‌ی شهویه(بهیمه) نائل آید،

شجاعت آن درجه‌ای است که قوه‌ی غضبیه(سبعیه) انسان تزکیه و شکوفا شود،

و عدالت مرتبه‌ای است که در آن قوه‌ی عامله انسان تحت فرمان قوه‌ی عاقله باشد و میان قوا تعادل حاصل شود.


+از کتاب الطهاره فی تهذیب الاخلاق مسکویه رازی.

مسکویه را بعد از ارسطو و فارابی معلم ثالث نامیده‌اند.

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۴۷
لوسی می

از بعد از کنکور هموجور درگیرم! انگار نه انگار کنکور تموم شده!حتی کتابها و جزواتم هنوز در زیستگاهِ دوران کنکورم پخش و پلاست!

 امروز پسرک ارائه کار پوشاک داشت. فکر کن روز چهارشنبه از مهد اومد و گفت باید شنبه نحوه تهیه پوشاک و انواعشو ارائه بدم! منم پریدم پای شبکه اجتماعی و به مربیشون گفتم من جمعه کنکور دارم و شرمنده! 

گفت باشه دوشنبه بیارین. یعنی از روزی که کنکور دادم دنبال این کار پسرکم! :/ 

دیشب قشنگ عصبی شده بودم از بس دنبال پیله کرم ابریشم و چرم و پارچه و عکس و فلان و بهمان گشته بودم! پیله‌ی کرم رو هیچ خرازی‌ای نداشت و آخرِ سر مامانم معجزه‌وار یادش اومد که یه زمانی مادرجون پیله کرم ابریشم داشته! فک کن پیله‌ای که رو مقوا چسبوندیم از آنِ کرمی بود که حدود شصت سال پیش به امید پروانه شدن دور خودش پیله تنیده بود... کرمی که با وجود ناکامی برای آیندگان بسیار گره‌گشا و مفید بود..

این وسط پسرک هم هی بدقلقی می‌کرد میگفت من نمیخوام ارائه بدم، قشنگ رو اعصابم بود. بهش گفتم این موضوع رو خودت شخصاً با مربیت هماهنگ کن. ولی من کمکت میکنم شکلش رو آماده کنیم شما خودت به مربیت بگو ارائه نمیدی. خوب که آماده شد از بس ذوق کرد که گفت نههه من باید ارائه بدم. گفتم مگه نمی‌گفتی نمیخوام؟ گفت اصلاً فکرشم نمی کردم بتونی این شکلی درستش کنی! :/ 

فک کن بچه آدم اینو به آدم بگه! :/

سوال جدی: چطور به بچه‌ها بیاموزیم قبل از دریافت اطلاعات کافی موضع‌گیری نکنند؟ (والا بزرگسالانمون هم اینو بلد نیستن! طفلک بچه‌م!)

نتیجه رو دوست داشتم. احساس میکنم دارم عقده‌های دوران دانش‌آموزیم رو میگشایم :دی

_ دو تا مقاله تو روزهای غیبتم در بلاگستان برای دو تا نشریه ارسال کرده بودم امروز فهمیدم هر دوش رد شده! :/ به لحاظ موضوعی رد شده!😣

مگه داریم؟ مگه میشه؟ 😐

یکی گفت به ما بی‌ربطه، یکی هم نگفت چرا موضوع رو رد کرده. حس خیلی بدی داره این اتفاق 😐

حالا موندم چه کار کنم... هردو رو یکپارچه کنم که موضوعش جذابتر بشه؟ یا برای دو تا نشریه دیگه‌ بفرستم؟ وقت و فرصت هم که خیلی کمه!

متاسفانه هنوز بعد از کنکور به زندگی برنگشتم و همه‌ش مشغله داشتم. باورتون نمیشه که من و مستر دیروز فهمیدیم شنبه پنجم اسفند و روز مهندس بوده و باید به هم تبریک می‌گفتیم! و اگر دیروز خواهر مستر برای خرید هدیه برای مامانشون تماس نمیگرفت از مناسبت امروز هم کلا بی‌خبر می‌موندیم. 

هیچی دیگه طبیعتاً برای مامانم هدیه نخریده بودم این شد که صبح به محض بیدار شدن گل پسر شال و کلاه کردیم رفتیم برای مامانم یه گلدون خریدیم و بردیم خونه‌شون و روزشونو تبریک گفتیم و سریع هم برگشتیم که به بازگشتِ پسرک برسیم. حیف شد عکس نگرفتم از گل خوشگلم ولی بعدا عکس می‌گیرم. :)


+عیدتون خیلی مبارک ^_^

۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۲۹
لوسی می

دموکراسی یکی از راه های حکومت است که در آن، انسانِ معمولی قضاوت نهایی آنچه برای او خوب است را خودش به عهده دارد.



+این تعریف جناب گیولیک از دموکراسی خیلی قابل تامله. نه؟

۲۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۲۱
لوسی می

کمال، با درکِ لذت توام است.

و اگر لذت بر رنج غالب شود انسان سعادتمند است.

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۵۶
لوسی می

در این ایام غیبت صغری واقعا نشد یه کتابی، جمله‌ای که قابل تامل و اثرگذار باشه بخونم و یاد شما نباشم.

از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون کلی پست پیش‌نویس دارم.

گفته بودم برای کنکور دکتری هم تغییر رشته دادم؟

میدونم کار عاقلانه‌ای نیست ولی خب دلایل عاقلانه‌ای پشتشه. 

حالا اینو میخواستم بگم که واااقعا رشته جذابی رو انتخاب کردم. دعا کنید امسال قبول بشم و تو کلاسمون هم لااقل دو تا خانم دیگه هم حضور داشته باشن که رشته‌م رو بهتون بگم و شما رو هم از فواید این رشته و اطلاعاتش بهره‌مند کنم.

حالا جالبه به لطف دوستی یه سری از کتابهای بچه‌های مدیریت دولتی رو گرفتم و دارم میخونم. مباحث جالبی داره. همه‌ی چیزهایی که تا الآن خوندم خیلی برام جذاب بوده. از نوع حکومت‌ها، نوع سازمانها، مدیریت اسلامی و این چیزها. به نظرم میاد که مدیریت اصولا یک فلسفه است!

برام عجیبه که این رشته تو دوره‌ی لیسانس یکی از پایین‌ترین رشته‌های بچه‌های ریاضیه! (اصولا هم جزو رشته‌های علوم انسانی حساب میشه) مطمئن نیستم اما فکر میکنم حتی جزو رشته‌های مشترک با تجربی‌ها هم باشه. یعنی اینقدر نازل در سطح قبولی! جوری که وقتی به داداشم گفتم اینم تو انتخاب رشته‌ت بزن چنان عاقل اندر سفیه نگام کرد که به عاقبت دکترای مدنظرم شک کردم و مستر هم که هر روز به من میگه منم آخر میام همین رشته رو میخونم اونجا جلوی داداشم زد تو پر من و گفت این رشته به چه درد میخوره اصلا؟ :/ و بعد دید حرف بدی زده(:دی) توضیح داد که فقط لیسانسش چقدر بی ارزشه! :/

و یه بارم پیش یکی از استادها بودم و داشت منو تشویق و تحسین میکرد و در نهایت تواضع از بابِ مقایسه‌‌ی ظاهری موفقیتهای من و خودش به من گفت "خانم لوسی می! شما مهندس هستی و فلان و بهمان ولی من وقتی کنکور لیسانس دادم این رشته رو قبول شدم، اونم شبانه! باورت میشه یعنی هیچیِ هیچی!" :/

خب واقعا جای سوال داره که چرا باید این رشته‌ها در سطح لیسانس تو دانشگاه باقی بمونن و یه عده‌ای که از قبولی تو رشته‌های تاپ مونده‌ان بیان اینا رو بخونن و آخرم مملکت به هیچ جا نرسه؟! اگر نمیتونن برای تغییر فرهنگ جامعه برای توجه به این رشته‌ها و عدم مهندس گراییِ محض کاری بکنن لااقل این رشته‌ها رو تو تحصیلات تکمیلی فقط ارائه بدن که فقط کسی که علاقه‌منده و احساس موفقیت میکنه بتونه شرکت کنه.

شکی نیست که علوم انسانی از مهم‌ترین علوم جوامع هستند و بیس‌های فکری و مکاتب جهان‌بینی و ایدئولوژیکی جوامع رو بر عهده دارند تولید علم در رشته‌های علوم انسانی هویت اجتماعیِ یک ملت رو به ثبات میرسونن ولی در مملکت ما این رشته‌ها به رشته‌های سطح پایین و نازلی تبدیل شده که بچه‌هایی که اونها رو قبول میشن هیچ علاقه‌ای به این‌ها ندارن و در نتیجه از قِبَل تحصیلشون هیچ فایده‌ای عاید مملکت نمیشه.

اگر تو دوره لیسانس تو یه کلاس مهندسی بپرسید چند نفرتون با علاقه به این رشته اومدین دست‌کم ۹۰ درصد کلاس دست‌هاشونو بلند میکنن ولی این آمار در کلاسهای علوم انسانی غالبا برعکسه! و این چیزی شبیه فاجعه است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۰۹
لوسی می

سلام دوباره.

چهل روز غیبت تموم شد و من میخوام دوباره برگردم به این عالم.

راستش امروز روز خیلی سختی برام بود.

خیلی. :(

یوم الحسرتی بود به معنای واقعی کلمه اما از نوع دنیویش!

نوع دنیوی که با آدم چنین می‌کنه، نوع اخرویش چه شود! :/

ان‌شالله بعداً سر فرصت میام از فضای کنکورم می‌نویسم.

امروز اما خاطر سختیِ این روز واقعا هیچی ندارم بگم، اما دوست داشتم بیام و باشم :)

اولا خیلی خوشحالم که میخوام دوباره پست بذارم..

و دوم اینکه خوشحالم که تو روزهای خوبی برگشتم.. روزهای پویش موًثرترین وبلاگهای بیان :)

و سوم اینکه واقعا دلم برای فعال بودن در اینجا تنگ شده بود.

وقتی پست نمیذاشتم و فقط و فقط میخوندمتون(غالبا بدون کامنت گذاشتن) فهمیدم چقدر همه‌تون خوب‌تر و موثرتر از اونی که قبلا فکر میکردم می‌نویسید.. 

بودن بین شما رو دوست دارم :)

و دوستی باهاتون نوعی افتخاره :)

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۷ ، ۱۸:۰۰
لوسی می

و ما تدری نفس ماذا تکسب غدا.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۳۳
لوسی می