ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۱۳۲ مطلب با موضوع «شخصی :: روزنوشت :: اتفاق» ثبت شده است

بنده به اون مشاور فهیم(!) مراجعه کردم!

و فهمیدم که ایشون روانپزشک هستند

و مشاوره شون یه جای دیگه یه وقت دیگه است!

:|



+لذا ضایع شده و بازگشتیم!

البته برای هدر نرفتنِ حق ویزیتی که پرداخت کرده بودم، یه تست روانشناسی دادم!

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۳۴
لوسی می

امشب ذرت مکزیکی لوسی ساز تناول کردیم

جای شما خالی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۰۲
لوسی می

امروز برای اولین بار مربای توت فرنگی درست کردم،

و مربا رو گذاشتم رو گاز،

ساعت گاز رو رو 20 دقیقه کوک کردم،

و رفتم سراغ سامان دهی اتاق بچه ها.

یه مدت گذشت دیدم صدای ساعت بلند نشد،

اومدم پای گاز،

چشمتون روز بد نبینه،

مربام کلا سر رفته بود همه ی گاز شده بود آب مربای توت فرنگییییییییی!!

اصلا نمیتونم توصیف کنم که تماشای اون منظره چقدر دردناک بود.

دلم میخواست آبشو از رو گاز جمع کنم بریزم تو مربا! :|

شاید به جرئت بتونم بگم که سه لیوان آب داده بود و همه ش ریخته بود رو گاز.

هیچی دیگه

الان یه مربای غلیظ داریم.



+البته که من مربا رو غلیظ دوست دارم و در هر حال میذاشتم همینقدر غلیظ بشه،

اما خب دلم خیلی سوخت! خیلی!

خدا رو شکر که مربا و توت فرنگی ها نسوختند!

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۱۶
لوسی می

اساسی افتادم رو دور ترمیم پوست صورتم!

این دفعه با همه ی دفعاتی که ترمیمها رو نیمه کاره رها کردم،

فرق میکنه!

قول میدم!




+پوست صورت من به شددددددت مستعده برای داغون شدن!

فکر نکنید افتادم رو دور سوسول بازی!

افتادم رو دور ترمیم پوستِ داغون شده که جوانیمان را گرفت! خخخخ!

+حالا اینکه این ترمیم من درآوردی چی هست،

باشه برای نیمه ی خرداد،  که ان شالله بعد از چهل روز در صورت اثربخشی و البته وجود تقاضا،

بیام براتون تجویز کنم.

+بعدا نوشت تقریبا نصفه نیمه رها شد اما همون قدرش هم بی اثر بود! :(

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۰۱
لوسی می

اینجا راه به راه داره زلزله میاد!

:|



+زلزله در نیمه شب خیلی ترسناکه :(

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۴۹
لوسی می

فردا مهمون دارم و اصلا و ابدا حال و حوصله ی عصرانه ی مفصل ندارم،

میخوام فقط میلک شیک درست کنم و کیک!

فقط!

:|



+حالا شاید لطف کردم و با میوه هم پذیرایی کردم!

شاید!

+بعداً نوشت: میلک شیک کاپوچینو و کیک پذیراییم بود که عالی شد.

و میوه رو هم لطف کردم و گذاشتم! :دی

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۴۴
لوسی می

امروز در اقدامی انتحاری بچه ها رو بردیم آتلیه!

آقا یه فاجعه ای بود امروز که نگو و نپرس!

از بدقلقی های پسرک و گل پسر بگیر که یه عکس درست درمون نشد ازشون بگیریم،

تااااا رو اعصاب بودنِ خود خانم عکاس!

که کلا سه تا ایده برای عکس داشت،

و اصلا بلد نبود عکس بگیره!



+فک کن یه عکس از گل پسر رو ماشین گرفتیم،

فقط سقف ماشین دیده میشه و گل پسر!

و دیگر هیچ! اصلا معلوم نیست ماشینه! :|

فقط همونو دادیم چاپ کنن! بس که بقیه ش افتضاح بود! :|

+ببخشید که نگرانتون کردم،

اینجا یه مقدار سرمون شلوغ شد و نت هم نداشتم،

بعد تنبلی و شلوغی سر، مزید برعلت شد که نت نخرم!

مرسی که نگرانم بودین، مرسی که ازم خبر گرفتین، مرسی که اینقدر مهربونین :*

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۲
لوسی می

امروز دعای ندبه ی معهود رو برگزار کردیم.

وَ نَحنُ نَقولُ

اَلحَمدُلِلّهِ رَبِّ العالَمین.



+اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۴۸
لوسی می

مثل هرسال شب چهارشنبه سوری خونه مادربزرگم بودیم.

داشتیم برمیگشتیم

که دیدیم یه جایی ملت تجمع کردن

با ماشین آتشنشانی و آمبولانس و پلیس ویژه!

رفتیم ببینیم چه خبره،

گفتند بچه دو ساله ای افتاده تو جوی آب و بعد وارد کانال زیرزمینی شده!

مدتها بود دنبالش میگشتند،

پسرک بسیار نگران شده بود و نمیشد بمونم که از آخر ماجرا مطلع بشم،

اما دلم خیلی نگرانشه..

براش دعا کنید که پیدا بشه،

و سالم هم پیدا بشه...



+ودر هر صورت خدا دل مادرشو محکم کنه.

چند ساعت بعد بچه رو پیدا کردن :((

خدا به دل مادرش صبر بده :(

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۲۸
لوسی می

پریشب یک فیلم انگلیسی زبانِ چهل دقیقه ای بدون زیرنویس تماشا کردم،

و نود درصد دیالوگهاشو فهمیدم.

:)



+به خودم تبریک میگم :)

البته فیلمش کلا سخت نبود!

اما نکته ش اینه که من اوایل حتی ام و ایز و آرها رو تو کلماتشون متوجه نمیشدم!

بدون زیرنویس انگلیسی اصلا نمیفهمیدم چی میگه! :|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۲۴
لوسی می

من دارم با پدر مستر دوست میشم!

:|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۳۳
لوسی می

دیروز برای اولین بار برای ناهار ماهی سالمون پختم.

سه مدل درست کردم که ببینیم کدوم جذاب تره.

نمیدونم ماهی سالمون اینقدر خوشمزه ست،

یا اون مدلها اینقدر جذاب بودن!

هر سه مدل خیلی خوشمزه شد.

جاتون خالی.



+یه مدل با گوجه درست کردم تو فر.

+یه مدل با لیمو تو فر و یه مدل هم به صورت سوخاری همیشگیمون.

مستر تاکید داشت فقط سوخاری بپز من سوخاری دوست دارم،

اما من اون دو مدل دیگه رو هم دوست داشتم امتحان کنیم که مستر هم البته خیلی دوست داشت.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۱۰
لوسی می

برعکس همیشه ترس و دلهره آنچنانی ای ندارم!

شاید واقعا این بار قراره اتفاق بیفته

کابوس روزگار کنونی من!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۰۶
لوسی می

امشب برای اولین بار،

مستر با بدرقه ی رسمی بچه ها،

به ماموریت رفت.



+قبلا فقط من بدرقه میکردم

و ساعت رفتنش طوری بود که همیشه بچه ها خواب بودن.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۵۰
لوسی می

در اقدامی بی سابقه،

برای خودم تنها پیتزا پختم!

فقط برای خودِ خودم!

تنهای تنهای تنها!

:)



+باورنکردنیه!

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۱۹
لوسی می