ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۲۴۷ مطلب با موضوع «خانوادگی :: همسرانه» ثبت شده است

خدایی خسته شدم.

امروز هشتمین روز بود که گذشت،

و مستر هنوز برنگشته.



+خونه می مونم یه بدبختی!

میرم خونه بقیه یه بدبختی!

والا دیگه نمیدونم چه کار کنم..

چطوری خودمو از این وضعیت راحت کنم؟

وای کاش میشد مستر شغلشو عوض کنهههه :((


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۰۳
لوسی می

وقتی استیک نوت* من برای استقبال از مستر،

رو آینه ی دستشویی می مونه و یادمون میره برش داریم!

بعد برادر مستر میره و میخونه ش!

:|



*من از خدا که تو را آفرید، ممنونم.

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۲
لوسی می

تو جانشینِ همه ی نداشتن های منی..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۵۷
لوسی می

نهههه!

این روزها واقعا یه چیزیم هست!

:|



+دلم نمیخواد بهت چشم بگم!

دلم نمیخواد هرچی تو میگی همون باشه

دلم یه چیزایی میخواد که در تو نیست!
اه!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۵ ، ۱۵:۳۲
لوسی می

حضرت امیر_علیه السلام وسط روز میرفت برای تأمین معاش،

میفرمود من میخواهم سختیِ کارکردن برای تأمین معاشم را خدا ببیند!




+با خوندن این جمله،

غرور و افتخار

جای رنج ناشی از ماموریت های مستر رو در دلم گرفت..

+جناب پناهیان خدا خیرتون بده!

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۴:۵۹
لوسی می

لحظه لحظه ی بودن مستر،

مثل کسب غنیمت بعد از سالها جنگ و قحطیه!

دوست دارم با تمام سلولهام این آرامش رو جذب کنم،

ما هر هفته سه روز وقت داریم از نعمات بهره برداری کنیم

و در انبار دلمان عشق ذخیره سازی کنیم

که تا چهار روزِ بعد از این آرامش،

آگاهانه درگیر جنگ و قحطیِ مجدد خواهیم شد!!



+یاد خواب عزیز مصر افتادم!

هفت گاو چاق و هفت گاو لاغری که همه شون رو خوردند،

تعبیرهفتگیِ ایام زندگی ماست!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۵ ، ۱۲:۵۹
لوسی می

حلقه ی در که صدا کرد دل از جا بجهد،

بشکنی پا!

چه نشستی؟!

نکند او باشد!



+از شهریار عزیز.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۵ ، ۰۰:۱۹
لوسی می

از دلتنگیت کجا فرار کنم؟

کجا بروم که صدای آمدنت را بشنوم؟

کجا بایستم که راه رفتنت را ببینم؟

کجا بخوابم که صدای نفسهات بیاید؟

کجا بچرخم که در آغوش تو پیدا شوم؟

کجا چشم باز کنم که در منظرم قاب شوی؟

کجایی؟؟!

کجایی که هیچ چیز قشنگ تر از تماشای تو نیست.

کجا بمیرم که با بوسه های تو چشم باز کنم؟

کجایی؟؟!



+آی..آی..آی..آآآآآی مستر!

+متن از عباس معروفی(از سری پستهای منهدم شده ام در سونامی بلاگفا!)

در روزهای مهمی اینو برای مستر نوشته بودم و عجیب با حس و حال این روزهام عجینه.

یاد باد آن روزگاران..(هفتم آذر نود و سه)

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۳
لوسی می

ماموریت!

در نگاه مستر..



+تو یار من و جان من و همه تمنای منی...

نبینم غمتو..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۲۰:۴۷
لوسی می

گردش سال فقط یک شب یلدا دارد،

من بدون تو هزااااااران شب یلدا داشتم*!

:(



*دارم.

+هعی!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۵ ، ۲۳:۳۷
لوسی می

آسمان غرق تماشاست،

بیا تا برویم..




+بی ربط نوشت: کاش کربلا هم منتظر ما بود..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۵ ، ۲۳:۰۹
لوسی می

سال نو مبارک!

امسال ما با ماموریت مستر شروع شد!

و چه ماموریتی!

بنده برای بدرقه ی مستر عزیزم خواب موندم،

اونم اصراری به بیدار کردنم نداشت و رفت!

:(



+امیدوارم اولین و آخرین باری باشه که این اتفاق افتاد.

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۵ ، ۱۶:۳۷
لوسی می

دیر رسیدن،

بهتر از نامرتب رسیدنه!

:دی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۵ ، ۰۱:۴۱
لوسی می

بامدادان مستر رفت.

هعی.



+غر نزن! عه! :|

+زن باید ضرورتهای مرد را درک کند و بر او فشارِ روحی و اخلاقی وارد نسازد. کاری نکند که او در  امر زندگی مستأصل شود(...) باید او را به ایستادگی و مقاومت در میادین زندگی تشویق کند و اگر چنانچه کار او مستلزم این است که مثلاً نمی‌تواند یک مقداری به وضع خانواده رسیدگی کند، این را مرتّب به رخ او نکشد! (رهبری،خطبه‌ی عقد 10 اردیبهشت 1375)

+بله چشم!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۵ ، ۱۲:۴۵
لوسی می

به نظرم دلم بند چیزیه که نباید باشه.

یا کلا نگاهم به زندگی باید تغییر کنه.

خسته شدم!

والا از خسته شدن هم خسته شدم!

أه!



+خدایا شکرت!

انزال سکینه1 لطفا!


1.هو الَذی أنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُومِنینَ لِیَزدادوا إیمانًا مَعَ إیمانِهِم(4فتح)

او کسی است که آرامش را بر قلوب مومنان نازل میکند تا بر ایمانشان افزوده شود.

+حالا مثلا منم از مومنان باشم! مثلا!


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۵ ، ۱۸:۵۲
لوسی می