ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۱۲۲ مطلب با موضوع «شخصی :: تصمیم» ثبت شده است

چند وقت پیش حدیثی خوندم از پیامبر،

که می فرمود اگر شما زبانتون رو نگه میداشتید،

آن چیزی که من می بینم را می دیدید.

هدف امسال و این ماه محرم و صفرم شده حفظ زبانم،

از هرچیزی که نیت الهی پشت اون نیست.



+قبلا هم این تصمیم رو گرفته بودم،

اما زمین خوردم!

دوباره بلند میشم :)

یا علی!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۵ ، ۱۶:۰۹
لوسی می

مدتها پیش دو تا کتاب از دوستم گرفته بودم،

در مورد کربلایی ها.

یکی کتاب آه، و دیگری سقای آب و ادب.

حالا با شروع محرم میخوام بخونمشون.

:)

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۲:۳۳
لوسی می

گاهی به سرم میزنه دوباره کنکور کارشناسی بدم

و این بار یه رشته ی درست درمون تر از مهندسی بخونم!

مثلا دندون پزشک بشم یا رادیولوژی بخونم.

یا وکیل!

تو دندون پزشکی و رادیولوژی شک دارم

اما فکر میکنم وکیل خوبی بشم من!

:دی



+قبل از گذر سن باید به نتیجه برسم.

جدیدا خیلی از این فکرها میاد سراغم!

اگر دغدغه ی نوبت دومی(شبانه) شدن رو نداشتم حتما تا الان یه بار دیگه کنکور داده بودم!

بی اغراق بگم دلم حتی برای استرس کنکور تنگ شده..

فکر میکنم یا باید به این افکارم لبیک بگم

یا برم سراغ دکتراااا!


+بعدا نوشت: مشکل سرِ مادر بودن و خانم خونه بودن و اصلا دختر بودنه،

وگرنه مهندسی هم برای کسی که بخواد کار کنه و وقت و انرژی داشته باشه چیزی کم ندارههههه..

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۵ ، ۱۵:۱۸
لوسی می

قراره از امروز بابت حاجت دوستی یه چله برگزار کنیم.

دو نفری!

تا اول صفر ان شالله.

دعا کنید مستجاب بشه حاجت این رفیقم..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۵ ، ۲۱:۳۲
لوسی می

قرار بود فردا برای بچه ها تولد بگیریم

که متاسفانه مریضی گل پسر ادامه دار شد

و مراسممون موکول شد به پس فردا..

پس فردایی که من نوبت دندون پزشکی دارم

و احتمالا مجبور بشم کنسلش کنم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۱۷
لوسی می

امروز هم دعای ندبه دعوت بودیم

و من این روزها چقدر شرکت در دعای ندبه رو دوست دارم.

دلم میخواد بانی چنین مجلسی باشم

برای اونهایی که مثلِ خودم،

سحرگاه های جمعه،

اونم بدون دعوت شدن،

پایه ی رفتن به مسجد برای دعای ندبه نیستند!



+کاش توفیقاتمون در یادکردن از امام زمانمون روز افزون باشه.

با مستر قرار گذاشتیم حتی اگر شده ماهی یک بار برای دعای ندبه به مسجد بریم.

الهی که بشه.. و بر این عهد که بستیم بمانیم..

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۶
لوسی می

لوسترمون موزیکاله!

ههه ههه!

تکنولوژی ای که به نظر من خیلی مسخره بود (و البته هنوزم هست!)

که مثلا که چی که یه لوستر موزیکال باشه!

حالا تصمیم گرفتم دعای عهد رو که هر روز صبح پلی میکردیم

و تو بحبوحه ی اسباب کشی ازش غفلت میشد و مهجور مونده بود،

بذارم رو لوستر!

هر روز بیدار که میشیم کافیه دکمه ی پلی لوستر رو بزنم

و از تنبلی ها وموانع احتمالی برای روشن کردن لپ تاپ،

پیشگیری بنمایم!

:)


۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۱۷
لوسی می

الان ده روزه که ما نت داریم

و الحمدلله بچه ها هیچوقت منو گوشی به دست یا پای لپ تاپ ندیدن.

همیشه این یکی از ایده آل هام بوده.



+البته وقت هم نمیکنم.

اما قبلا وسط فرصت نداشتن ها بازم یه جایی برای نت باز میشد،

که وقتی بچه ها سرگرمن من به نت برسم،

اما الان دیگه نهههه!

وایمکسمون در تمام طول بیداری بچه ها خاموشه،

البته بیشتر برای مضراتش!

این قانون خونه مونه. :)

+آخه چقدر این خونه خوبه :)

+ان شالله که این رویه رو حفظ کنیم.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۴۵
لوسی می

امروز روز خیلی خوبی داشتیم

تصمیم دارم روزانه هامو اینطور بچینم

که بعد از صبحانه

حوالی ساعت نه، نیم ساعتی بیرون باشیم.

بعد از برگشت معمولا گل پسر میخوابه

و پسرک هم عصر میخوابه :)

اینطوری هم جذب ویتامین داریم،

هم ساعتهایی برای هم،

هم قدم زدن های سه تایی با فراغت خاطر،

هم استراحت بعد از ظهر،

و هم ساعتی برای خودم بودن.

:)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۳
لوسی می

از آیت الله جوادی آملی خونده بودم

که تو خونه تون محلی برای عبادت و نماز اختصاص بدین

که در اون محل زیاد رفت و آمد نداشته باشید

و مختص نماز و دعا باشه

و از برکات اون زمین پاک بهره ببرید.

همیشه دلم می خواست چنین جایی داشته باشم

که تو این خونه های آپارتمانی و کوچک ما عملا غیر ممکنه

الحمدلله الان تو خونه مون کنج بی رفت و آمدی داریم

‌‌‌‌‌‌که ان شالله قراره حرای خونه ی ما باشه..


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۳۳
لوسی می

دارم یه متنی تنظیم میکنم

از خوبی های مادرشوهر و پدرشوهرم به خودم،

که در آخرین روزِ اینجا بودنمون

باهاشون تماس بگیرم

و خوبی هاشون رو بگم

تا بدونن خوبی هاشون یادم می مونه و همیشه قدردان هستم...



+نمیدونم آیا میشه باب آشتی با پدرشوهر رو هم باز کرد یا نه!

نمیدونم..

+بعدا نوشت: و چه بهتر که این کار هرگز انجام نشد!

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۲۰
لوسی می

رفقا!

دعوتتون میکنم و تقاضا میکنم ازتون که کارها و اخلاقیات خوب رو به همدیگه بیاموزیم..

آیا کسی هست که بتونه مدون و مشخص و با بیان تمرینهای خوب،

نظم داشتن رو به یه مادرِ 27 ساله بیاموزه؟!

من احساس میکنم زندگیم اصلا نظم نداره!

کمک میخوام اساسی.

هل من ناصرٍ ینصرنی؟!

۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۱۲:۲۲
لوسی می

هر سال روی صفاتی از صفات مطرح شده در دعای جوشن کبیر زوم کنیم

و اونها رو در خودمون پرورش بدیم!

حتی اگر شده یکی.



+من میام میگم رو کدومها زوم کردم.

شما هم اگه دوست داشتین اینجا بگین :)


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۱:۵۲
لوسی می

دیشب ذره ای از قدر و اندازه ی خودم را دانستم!

امروز تصمیم گرفتم

یک لیست از دارایی های اخرویم تهیه کنم!

:|



+وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ.

(هرکس باید نگاه کند که برای فردایش چه آماده کرده. 18حشر)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۸:۱۶
لوسی می

4.

اگر یه وقتی

کاملا غیر عمدی و بدون غرض

چیزی گفتید که کسی برداشت سوئی کرد و دلخور شد

ازش عذرخواهی کنید و نیتتون رو براش توضیح بدید،

اما ذهنتون رو درگیرِ دلخوریِ او نکنید،

حتی اگر شما رو نبخشه!

مگر اینکه خودتون هم قبول داشته باشید که حرف نابجایی زدید.




+برای من که خیلی کار سختیه! احساس میکنم باید حتماً مطمئن بشم که مشکل رفع شده

و او ذره ای از من دلخور نیست! و تا اون موقع خودخوری میکنم.

در حالی که حقیقت اینه که واقعا نباید اهمیت داشته باشه!

چیزی که مهمه اینه که من حتماً عذرخواهی کنم و توضیح بدم که قصد بدی نداشتم. همین!

بیش از این وظیفه ای ندارم.

حالا کسی بلده بگه چطور میشه این نوع درگیری ذهنی رو برطرف کرد؟

من از وقتی این پست رو نوشتم درگیر یه نفر آدمم تا الان که ساعت نزدیک دو و نیمه. :|

یه چیزی نوشتم که خودمم توش موندم! گفتم که خیلی سخته برای من! :|

+ 3

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۵ ، ۱۳:۱۹
لوسی می