محرم که می رسد
بار غم آسمان و زمین را
میتوان به دل احساس کرد..
+و حتی به چشم دید..
محرم که می رسد
بار غم آسمان و زمین را
میتوان به دل احساس کرد..
+و حتی به چشم دید..
سنجدم سرما خورده
و در نتیجه
مراسم شیرخوارگان حسینی رو از دست دادیم.
:(
وقتی خیلی کفری شده باشی
و مستر به خاطر آرامشت
پیشنهاد رفتن به یک جای خوب رو میده
اما خودش از بس خسته س
که وسط راه به من میگه
"تو بیا رانندگی کن من دیگه نمیتونم، چند بار پشت فرمون خوابم برد!"
+ازت ممنونم مستر.
ببخش که ندیدم خستگیتو.
پارسال روز اول محرم
همین موقع های روز
من، مستر و پسرک
به طرزی غیرقابل انتظار
مسافر کربلا شدیم..
+من فقط یادم میآید گفت: وقت رفتن است
دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمیدانم چه شد. (حمیدرضا برقعی)
+یادم نمیره بُهت و حیرت مستر رو که حتی از پشت تلفن هم قابل درک بود
+خدا قسمت همــــــــــــــــــــــــــــــــــه بکنه ان شالله..
وقتی پسرکت دستش به زنگ خونه برسه...
+و هر دفعه نه یک بار،
که ده بار زنگ خونه رو فشار بده
و تو
نه ده بار،
که صد بار دلت براش قنج بره :)
یکی از بدترین عذاب وجدانهای مادرانه
مربوط به زمانیه که
سنجدت تو بغلت آروم گرفته باشه
و تو ناگهان عطسه بزنی..
:((
این مدتی که مستر نبود
فهمیدم خرید کردن بدون مستر
بسیار لذت بخش تر و راحت تر از
خرید کردن به همراه مستره!!
این روزها همه ش فکرم درگیر محبت کردن به مستر و پسرکه!
هرکار میخوام بکنم
قبلش فکر میکنم چطور میشه مهربون تر انجامش داد!
:)
+هرچند همیشه هم موفق نیستم
و مخصوصا رفتارهای پسرک
و مأموریت های مستر
کاملا کارشکنانه است!
تصمیم گرفتم از حالا بچه ها رو با اسم خودشون صدا کنم.
...
:)
+بعدا نوشت: تصمیمم عوض شد! اصلا راحت نبودم خب! :(
+اسمی که به پسرک بخوره اگر برای سنجد دارین پیشنهاد بدین ممنون میشم :)