ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

محرم که می رسد

بار غم آسمان و زمین را

میتوان به دل احساس کرد..



+و حتی به چشم دید..

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۹:۰۵
لوسی می

سنجدم سرما خورده

و در نتیجه

مراسم شیرخوارگان حسینی رو از دست دادیم.

:(

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۹:۰۱
لوسی می

وقتی خیلی کفری شده باشی

و مستر به خاطر آرامشت

پیشنهاد رفتن به یک جای خوب رو میده

اما خودش از بس خسته س

که وسط راه به من میگه

"تو بیا رانندگی کن من دیگه نمیتونم، چند بار پشت فرمون خوابم برد!"



+ازت ممنونم مستر.

ببخش که ندیدم خستگیتو.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۸:۴۵
لوسی می
یکی از رویاهای زندگیم اینه که
یه زمانی بیاد که من بتونم
شب هشت و نه و ده محرم روضه بگیرم..
از اون روضه هایی که همه بگن
زود بریم وگرنه جا پیدا نمیکنیم!


+در ایام جهالت اعتقاد خاصی به روضه نداشتم
اما الان حس میکنم برکت خونه به روضه ست..
+کاش روضه های همه مقبول درگه دوست باشه..
۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۵
لوسی می

پارسال روز اول محرم

همین موقع های روز

من، مستر و پسرک

به طرزی غیرقابل انتظار

مسافر کربلا شدیم..




+من فقط یادم می‌آید گفت: وقت رفتن است

دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمی‌دانم چه شد. (حمیدرضا برقعی)

+یادم نمیره بُهت و حیرت مستر رو که حتی از پشت تلفن هم قابل درک بود

+خدا قسمت همــــــــــــــــــــــــــــــــــه بکنه ان شالله..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۰:۲۹
لوسی می

وقتی پسرکت دستش به زنگ خونه برسه...



+و هر دفعه نه یک بار،

که ده بار زنگ خونه رو فشار بده

و تو

نه ده بار،

که صد بار دلت براش قنج بره :)

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۲
لوسی می

یکی از بدترین عذاب وجدانهای مادرانه

مربوط به زمانیه که

سنجدت تو بغلت آروم گرفته باشه

و تو ناگهان عطسه بزنی..


:((

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۳:۰۴
لوسی می

این مدتی که مستر نبود

فهمیدم خرید کردن بدون مستر

بسیار لذت بخش تر و راحت تر از

خرید کردن به همراه مستره!!


+تو خریدهای دوتایی این منم که مشکل دارم!
با اینکه مستر کاملا دست و دلبازانه خرج میکنه
روم نمیشه راحت به مستر بگم پول زیادی بابت چیزی بده که دوست دارم!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۵:۵۹
لوسی می

این روزها همه ش فکرم درگیر محبت کردن به مستر و پسرکه!

هرکار میخوام بکنم

قبلش فکر میکنم چطور میشه مهربون تر انجامش داد!

:)



+هرچند همیشه هم موفق نیستم

و مخصوصا رفتارهای پسرک

و مأموریت های مستر

کاملا کارشکنانه است!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۵:۴۹
لوسی می
واقعا این که خانم خونه
از صبح تا شب
با بچه ها تو خونه تنها باشه
و شب که آقای خونه میاد
فقط فرصت خوابیدن وجود داشته باشه،
اسمش زندگی کردنه؟!
 

+من درگیر کامنتت شدم حیران! :(
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۵:۴۵
لوسی می
به خاطر احترام به مهمونهای پدرشوهر
که چند باری تو شهرشون مهمونشون شده بودیم
مجبور شدم برم خونه شون!
ولی به پدرشوهر سلام رسمی نکردم!!


+در تمام مدتی که بالا بودیم
کلی از خودم بدم اومد و عذاب وجدان گرفتم!
در نتیجه خداحافظی رسمی کردم که جبران شه
هرچند به نظرم اونم نشنید یا توجهی نکرد!

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۵:۳۲
لوسی می
سنجد رو با مستر فرستادم خونه ی باباش!
اما خودم نرفتم!
و نمیرم احتمالا!
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۳:۳۸
لوسی می
به جرئت میتونم بگم
تو این سه هفته ی اخیر
هشتاد درصد ایام رو
بدون مستر گذروندیم!


+آیا واقعا چرا من باید به خاطر ارتقای مقام مستر تو شرکتشون خوشحال باشم؟
+بعد از پنج سال زندگی هنوز نتونستم با شغل مستر کنار بیام! أه!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۳:۲۱
لوسی می

تصمیم گرفتم از حالا بچه ها رو با اسم خودشون صدا کنم.

...

:)



+بعدا نوشت: تصمیمم عوض شد! اصلا راحت نبودم خب! :(

+اسمی که به پسرک بخوره اگر برای سنجد دارین پیشنهاد بدین ممنون میشم :)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۳:۱۶
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۲:۲۳
لوسی می