ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۵۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

همسر شهید رضایی نژاد مهمان خندوانه بود،

و من از خودم خجالت کشیدم،

امروز بی دلیل به یاد یکی از خاطرات دوران دانشجویی افتادم،

و باز از خودم خجالت کشیدم!



+اصلا نمیدونم چرا اینقدر آدمها با هم فرق دارن!

کاش همه مون مثل هم بودیم!

زندگی و تعاملاتمون شاید قدری مسخره میشد! شاید البته!

شایدم جذابتر میشد!

اما چیزی که قطعیه اینه که مشکل احساس عقب ماندگی و حقارت

یا خودبرتر بینی و غرور بالکل برچیده میشد!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۰۰
لوسی می

امروز روز اختتامیه ی یک هفته جشن و پایکوبی ما بود،

اما اصلا جالب نبود!

از اونجا که فردا عازم سفر هستیم من هوارتا کار دارم و داشتم،

و به طرز غریبی هم کل ذوقهای سورپرایزیکم از بین رفته بود،

و لذا برای جشن بزرگ که امروز بود هیچی نداشتم به مستر ارائه کنم! :|

فقط کلامی بهش تبریک گفتم و گفتم تو سفر جبران میکنم ان شالله!

یک هفته ی ما هم به صورت سورپرایزهای کوچیک انجام شد،

هر روز یا یه جمله ی قشنگ داشتیم که تو پوزیشن های مختلف ارائه میشد،

یا یه غذای خوشمزه و خوشگل و این چیزا!



+برای کسانی که جویای هفته ی ما بودند!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۰۴
لوسی می

من تو را می جویم ای باد بهار آور!

ای نماز آب ها را قبله ی دیرین!




+هرکه میخواهد بگوید هرچه میخواهد،

هرچه میخواهد بگوید تلخ یا شیرین!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۲۶
لوسی می

یا أبانا!

إستَغفِر لَنا..



+لطفاً.

+عیدتون مبارک..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۲۳
لوسی می

امیدم گشته نا امید...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۲۳
لوسی می

مستر امروز زودتر از سر کار اومد،

و گفت من یه ربع میخوابم بعد میام کمکت!

الان دو ساعت تمامه که مستر خوابه!

:)



+البته همین که اومد باعث شد من به کارهام برسم و ازش ممنونم!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۲۶
لوسی می

أینَما تَکوُنوُا یُدرِککُم المَوتُ،

وَ لَو کُنتُم فی بُیوتٍ مُشَیَّدَةٍ



+دقت کردید این آیه ها چقدر قشنگ و البته وحشتناک،

ضعف آدمیزاد در برابر پروردگار رو به رخ می کشن؟؟!

+هرکجا که باشید مرگ شما را درمیابد،

حتی اگر در بناهای بلند و استوار باشید.(78نساء)

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۱۲
لوسی می

دیروز بچه ها رو بردیم شهربازی!

من که خیلی خوش گذروندم،

چقدر خوبه آدم بچه داشته باشه به بهانه ی اونها بچگی کنه!

:دی

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۱۳
لوسی می

راستی از این روزهای گذشته بگم که

جاری جان در روزی غیر از تولد واقعی،

برای دخترش جشن تکلیف گرفت در روز تولد مستر.

البته مراسم خانمانه بود اما رو کیک تولدش نوشته بود:

عمو جون! تولدت مبارک.

:)

آقا من به حدی تپش قلب گرفته بودم که بیا و ببین!

خخخخ!

کلی ذوق کردم و سورپرایز شدم واقعا!

:)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۶
لوسی می

تصمیم داریم به اتفاق پدر و مادر مستر،

بریم سفر :)

کجا؟

ایرانگردی با محوریت شیراز!

الانم مشغول خونه تکونی بعد از نوروز و قبل از سفر هستم!

هوارتا کار دارم و نشستم اینجا!

:دی



+این چهارمین سال متوالیه که به لطف خدای مهربون تو ماه رجب عازم سفریم :)

سفر در ماه رجب رو دوست دارم! :)

+یعنی میشه رجب آینده، یا همین رجب اصلا، عازم کربلا بشم؟ یعنی میشه؟؟! لطفا! (نه نشد :()

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۴
لوسی می

امروز در اقدامی انتحاری بچه ها رو بردیم آتلیه!

آقا یه فاجعه ای بود امروز که نگو و نپرس!

از بدقلقی های پسرک و گل پسر بگیر که یه عکس درست درمون نشد ازشون بگیریم،

تااااا رو اعصاب بودنِ خود خانم عکاس!

که کلا سه تا ایده برای عکس داشت،

و اصلا بلد نبود عکس بگیره!



+فک کن یه عکس از گل پسر رو ماشین گرفتیم،

فقط سقف ماشین دیده میشه و گل پسر!

و دیگر هیچ! اصلا معلوم نیست ماشینه! :|

فقط همونو دادیم چاپ کنن! بس که بقیه ش افتضاح بود! :|

+ببخشید که نگرانتون کردم،

اینجا یه مقدار سرمون شلوغ شد و نت هم نداشتم،

بعد تنبلی و شلوغی سر، مزید برعلت شد که نت نخرم!

مرسی که نگرانم بودین، مرسی که ازم خبر گرفتین، مرسی که اینقدر مهربونین :*

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۲
لوسی می

مستر اومد و واقعا فراموش کرده بود که تولدشه1 :)

کلی ذوق کرد که کیک رو خودم پختم،

و خدایی هم کیک فوق العاده ای بود،

ما خیلی اهل کاکائو نیستیم اما واقعا این کیک رو دوست داشتیم.

پیشنهاد میکنم درست کنید.

تهیه ش خیلی هم ساده بود.

خوب بود خوش گذشت

مستر واقعا غافلگیر و البته ذوق زده شد.

تهیه ی شام هم بر عهده ی مستر بود!

:)



+بادکنک ها رو دلش نیومد بترکونه که بچه ها بازی کنن،

با کلی ضرب و زور یادداشت ها رو خوند! :))

+البته هدیه ی من هم گم شد!

+ و جالبه که مستر فکر کرد من همون چیزی رو خریدم که دلم میخواست بخرم اما پولشو نداشتم! :|

ان شالله برای روز پدر بشه بخرمش :)

1 هر سال به لطف بانکها، براش یادآوری میشد که تولدشه،

هرچند که بازم سورپرایز من موثر عمل میکرد. :)

اما امسال یه شب زودتر برگزار کردم که غافلگیرتر بشه :دی

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۵۱
لوسی می

خب! من تصمیم گرفتم امشب سورپرایز رو انجام بدم!

مستر از سر کار اومد،

و ما بی تفاوت زندگی کردیم!

بعد رفت که لاستیکهای ماشین رو عوض کنه،

منم پریدم برای اولین بار لاوا چاکلت کیک درست کردم

(که البته به نظرم کیک مرطوب شده و نه لاوا چاکلت و موقع سرو معلوم میشه چیه!)

بعدم جلدی پریدم پایین و از سوپری(!) چند تا بادکنک خریدم و توش یادداشت گذاشتم و بادشون کردم،

که مستر برای دیدن یادداشت ها باید بادکنکها رو بترکونه!

(این بخش بیشتر برای لذت بچه ها بود! خخخخ!)

پلاس یه سری خرت و  پرت برای شام!



+الانم خونه شهر شاااااامه و مستر در راه بازگشت! :)

+مشروح اخبار در پست آینده! :دی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۱۱
لوسی می

خب تصمیم گرفتم پول نقد هدیه بدم.

اما بساط سورپرازیکم برپا خواهد بود ان شالله.

خدایی با بچه ها سخته برنامه چیدن!

خدایی سخته!

خیلی وقته منتظرم بخوابن برم بساطمو آماده کنم.

هنوز که قسمت نشده!

اگر شد امشب و اگر نشد فردا شب تولد میگیرم،

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۳۷
لوسی می

من خیلی شاکی ام!

هیچی به ذهنم نمیرسه برای مستر بخرم.

:(

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۴۹
لوسی می