ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

چرا نمایش های تلویزیونی ما (شما بخونید شوهای تلویزیونی)

به سمت سلبریتی تر کردنِ بیشترِ سلبریتی ها

یا بهتره بگم الگوسازیِ نا به جا از افراد مشهور پیش میره؟!

چرا واقعا؟!

میشه تلویزیون رو به وضوح جزو رسانه های زرد تلقی کرد.



+چرا اینقدر بیچاره ایم؟! چی بگم از دلِ پر دردم؟!

والا شوهای غربی هم اینقدر افراطی رفتار نمیکنند!

و انصافا خندوانه از دایره ی این انتقادِ بخصوص خارجه.

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۱۰
لوسی می

همه مون باید یک جورِ خوبی هدفهای باارزش برای خودمون بچینیم،

امروز فکر میکردم که به فرض که من به اون هدف شغلی ای که میخوام برسم،

آیا این هدف شغلی، هدف معنوی هم هست؟

باید برای کسب درآمد هدف مقدسی داشته باشم،

من مرد نیستم که هدفم معاش خانواده م باشه و این هدف، در هر حال یک هدف مقدس به حساب بیاد،

نه! من هدف میخوام!

من تقدس میخوام!

من جهاد فی سبیل الله میخوام،

هدفی که هروقت تو راهم کم آوردم،

با تأسی به اون راهم رو با قدرت ادامه بدم.

من هدف لازم دارم.

دم دستی ترین چیزی که به فکرم میرسه اینه که هر ماه بخشی از درآمدم رو صرف اسلام و مسلمین کنم،

نمیدونم این چقدر میتونه به تعالی روح من کمک کنه،

من مشاوره لازم دارم!

کمک!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۵۹
لوسی می

امروز رفتیم شهربازی

و اغراق نیست که بگم چقدر به من خوش گذشت

و چقدر مستر رو دوست تر داشتم.



+چقدر بابا رو دوست دارم!

منم همینطور! (مکالمه ی برعکس من و پسرک)

+مستری که موبایلش رو جا گذاشت و مردی که نگاه کرد به خانم مهربون :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۲۹
لوسی می

یهو خبردار شدم که موعد انتخاب واحده!

و به ناگاه استرسی عظیییییییییییییم بر من وارد شد!

خدا رو شکر یک هفته هنوز تا انتهای انتخاب واحد زمان هست،

وگرنه باز من بودم و این مدیریت آموزشی!

:|

این ترم، ترم آخرمه خدایا به خیر بگذرونش :)

به خیـــــــــــــــــــــــــــر!

بلند بگو الهی آمین.

:)



+و ان شالله که ترم بعدش هم باارتقایی شایسته حضور داشته باشم در این دانشگاه!

من و جدایی از این آستان؟ خدا نکند!


+من دانشگاه نویسیهامو باید بنویسم! نمیشه اصلا!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۱۳
لوسی می

قدرتمندترین آدمهای دنیا،

اونهایی هستند که قدرتِ "از دست دادن" رو دارند..



+چقددددددر درسته این جمله!

یادمه یه بار مستر بهم گفته بود،

که وقتی تو مسیر خدا قدم میذاری،

هرچی جلوتر بری باید از چیزِ بزرگتری بگذری..

و این سطح و قدرتِ از دست دادنهای اختیاریه که عیار آدمها رو تو این مسیر مشخص میکنه.

+به نقل از نصرالله رادش!


۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۱۶
لوسی می

بچه ها!

آخه من اگر به شما نگم که امسال میخوام کنکور بدم

و همه کارهام قاراشمیش و قاطی پاتی شده به کی بگم آخه؟!

به شدت استرس کنکور گرفتم!

مثل بر و بچه های هفده هیجده ساله! خخخ!

پایان نامه م که هنوز رو هواست!

مقاله هم که فقط یکی دارم و نمره پایان نامه م هنوز به سطح عالی نرسیده! :|

یعنی اگر نمره کامل هم بگیرم(!) بازم در سطح خوب خواهم بود!

اما من میتونم مطمئنم.

منابع رو نگاه میکنم استرس میگیرم چه خبره این همه منبع؟؟! :|

والا من اصلا جنبه ی دوبار رفتنِ یک راه رو ندارم!

یا امسال قبول میشم یا هیچی دیگه.

راه رفتنی رو باید رفت،

کنکور رو باید داد!

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۰۱
لوسی می

و باز پایان نامه!

:)

فرصتم کمه واقعا! خیلی کم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۱۹
لوسی می

امروز بعد از تولد مستر رفت ماموریت،

و من و بچه ها از صبح یک سره مشغول بازی با هدایای تولد بودیم.

مدام بازی کردیم و بازی کردیم و بازی کردیم!

شب هم رفتیم پارک :)

همه چی عالی.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۲۹
لوسی می

دیروز در نهایت کوفتگی و خستگی تولد بچه ها رو برگزار کردیم.

دو ساعت مونده به تولد یهو تصمیم گرفتم به منوی پذیرایی یه مورد دیگه هم اضافه کنم (سالاد ماکارونی!)

که با مقاومت شدید مستر همراه شد اما من کار خودمو کردم!

و با این وجود هیچیِ هیچی از غذاهام باقی نموند!

جوری که مجبور شدم در حین مسابقه ی دسته جمعی برای برادر مستر که دیرتر از همه میومد دوباره شام بپزم! :|

این در کوفتگی و خستگی من بسیار اثرگذار بود.

و بعد خدا رو شکر کردم که منو رو افزایش دادم وگرنه غذا کم میومد! :|

تو مراسم تولد مسابقه هم برگزار کردیم،

همین مسابقه ی حدس ضرب المثل با استفاده از نقاشی روی تخته که تو ادابازی خندوانه هست.

بسیار حال بداد، شما هم با آشنایان که جمع میشین امتحان کنین حتما.

با اینکه من همه ش تو آشپزخونه بودم اما خیلی خوب بود. :)

قشنگی ماجرا این بود که یه عالمهههههههه کیک موند،

من همیشه برای تقسیم کیک خیلی سخاوتمندم(چون خودم کیکِ زیاااااد دوست دارم :))

و حتی دادم ملت با خودشون کیک هم ببرن!

اما با این وجود باز هم خیلی خیلی اضافه موند و ما امروز کلا کیک تولد خوردیم :) هنوزم مونده! هههه!

اونایی که منو میشناسن میدونن که من عاااااشق کیک تولدم! (+)



+وقتی پسرک با چشمانی سرتاسر ذوق و هیجان،

داشت برام تعریف میکرد که دوچرخه ش رو دیده،

دوست داشتم زمان برای ابد ثابت بمونه

و این فرط هیجان و لذت پسرک که تو چشماش کاملا مشهود بود، هیچوقت تموم نشه...

+بالاخره برای بچه ها شن جادویی و مگ مغناطیسی خریدم.

شاید بهتره بگم به نام اونها به کام خودم! :دی

+از کیک امسال عکس نداریم! :(

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۳۷
لوسی می

تصمیم گرفتیم روز عید قربان به فضل خدا،

تولد بچه ها رو برگزار کنیم.

گل پسر من متولد هفتم شهریور هست،

و پسرک عزیزم متولد چهاردهم ذی الحجة!

در یک روز وسط،

برای هردوشون تولد مشترک برگزار میکنم.

:)



+خواستم بدونین ما تولد داریم :دی

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۴۳
لوسی می

وقتی گل پسرم دو ساله میشه.

و من نمیام اینجا بنویسم!

:|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۴۲
لوسی می

وقتی آقای لام میاد میگه چی خوندی کجا خوندی؟

و من کلی برای جملات بعدیش رویا پردازی میکنم!

اما تهش میشه: آفرین موفق باشی :|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۴۰
لوسی می

گل پسر میخوای با هم ازدواج کنیم؟

:))

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۳۰
لوسی می

دیروز برادر مستر خبر قبولیش تو دانشگاه آزاد رو به ما داد،

و من فهمیدم آی ام إ هاربل پرسن!

:|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۴۸
لوسی می

این روزها گاهی پر از حس استرس میشم برای کنکور!

این استرس رو دوست دارم اما طولانی شدن زمان...

گاهی خوبه چون پایان نامه هم هست،

و گاهی بده چون تحمل این استرس تا زمان کنکور رو ندارم.

علاوه بر این تو ذهنم انگار خیلی ساده گرفتم و وقتی حجم منابع رو می بینم استرسم بیشتر میشه و خوشحالتر میشم از اینکه خیلی مونده!

نمیدونم فعلا که سیاستهای عجیبی دارم

خیلی خیلی خیلی دوست دارم که کنکورم رو عااااااااالی بدم و رتبه ی یه رقمی بگیرم و قبول بشم و خیال خودمو راحت کنم!

دوست دارم آمار بخونم و بعد بزنم تو کار شخصی و علمی!

حتی به این فکر کردم که اگر تو آمار موفق بشم میتونم حتی نرخ مقالاتم رو هم بالا ببرم،

و این خیلی عادلانه ست.

مدتیه رو دور رژیم گرفتن هم هستم.

و فعلا که تغییری نکردم! خخخخ!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۰۷
لوسی می