ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

اصلاً روم نمیشه

از ائمه حاجات دنیوی و مادی طلب کنم.



+البته با خدا این مشکل رو ندارم :دی

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۲۹
لوسی می

تصمیم گیری در مورد رفتن به سفر

با دو تا بچه،

خیلی سخته.



+نه حوصله ی سفر و دردسرهاشو دارم

و نه دلم میخواد از سفر دسته جمعی و عروسی بمونم!

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۲۸
لوسی می

آئینه‌دارِ امّ ابیها! صبور باش!

زینب! در این دو روزه دنیا، صبور باش!

بابا که نیست هر چه دلت خواست گریه کن

اّما کنار غربت بابا صبور باش!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۰۱
لوسی می

هربار که ماشین لباسشویی رو روشن میکنم

به اندازه ی شستوی لباسهای داخلش

خسته میشم!

:|



+ینی واقعا روشن کردن ماشین،

یکی از انرژی بر ترین و پرزحمت ترین کارهای منه!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۵۳
لوسی می

وقتی میخوای بری روضه

اما بچه ها هیچی لباس تمیزِ در خورِ روضه ندارن! :|



+مجبور میشی ماشین رو روشن کنی

و لباسها رو رو پکیج خشک کنی! :|

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۵۰
لوسی می

خدا را در بر هم زدن اراده ها،

و گشودن گره ها،

و شکستن همت ها شناختم...



+حضرت امیر_علیه السلام_

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۳۹
لوسی می

چه بسا کسی که با نعمت هایی که به او رسیده

به دام افتد

و با پرده پوشی ای که بر گناهش می شود،

فریب خورد،

و با ستایش شدن،

آزمایش گردد.

و خدا هیچکس را همانند مهلت دادن، نیازمود.



+حضرت امیر_علیه السلام_

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۳۷
لوسی می

این روزها زندگی مادرانه م

'گرفتار یک برزخ شده.

که اصلا نمیدونم برای خروج ازش

باید چه کار کنم..

:(

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۰۸
لوسی می

گل پسر بر خلاف پسرک

خیلی خوب با خودش بازی میکنه..


:)

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۰۵
لوسی می

دیروز میخواستیم جایی بریم

و پسرک با اصرارهاش

و متکی بر حمایت های حرص درار باباش

لباسهای عیدش رو پوشید!

انقدر به چشم من خوشگل میومد

که میترسیدم اینطوری ببرمش بیرون

ملت بچه مو چشم بزنن!

:دی



+فدای تو و قد و بالات مادر! :*

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۰۴
لوسی می

معمولا در مورد مادیات حرص نمیخورم

و الحمدلله چشمم به دارایی کسی نیست.

اما این روزها

قدری دارم از خودمون ناامید میشم!

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۰۲
لوسی می

مدتیه گل پسر یادگرفته

وقتی ازمون چیزی میخواد،

چشماشو ببنده و داد بزنه!

:|



+همینو کم داشتیم فقط!

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۵۹
لوسی می

وقتی که مستر با کلید در رو باز میکنه

و میاد تو، منم تا می بینم اومده شروع میکنم و

غر میزنم و غر میزنم و غر میزنم

و تا از تو آشپزخونه میام بیرون

می بینم با دو تا شاخه گل رز

که زیباییشون خارج از قدرت توصیفه

مقابل من واستاده..

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۵۱
لوسی می

تجربه های جدید..

:)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۲۱
لوسی می

برای بازی کردن با خانواده وقت بذارین.

یه سرگرمی مشترک با همسرتون پیدا کنین

و حتی اگر شده ماهی یک بار

به اون سرگرمی بپردازین..

بازی های مشترک پدر و مادر و فرزندی هم که اصلا لازم نیست بگم چقدر ایده آله.




+قدری هم خلاق باشید بد نیست! :دی

+شاید حتی مسخره به نظر بیاد که بگم

که بدونید عشقی که در پس بازی با خانواده،

به طرفین تزریق میشه

با کار های دیگه ایجاد نمیشه.

:)


+دیروز با مستر رفتیم شهربازی

نه برای بازی خودمون

به هدفِ بازی کردنِ پسرک..

خیلی خوشحال شدم که مستر

برای پسرک یک بازی رو شارژ کرد که پسرک مشغول باشه

و در زمان بازی پسرک با همدیگه یه بازی دونفره ش رو انجام دادیم.

و بعد با پسرک سه تایی بازی کردیم.

+یاد باد آن روزگاران، یاد باد..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۳۲
لوسی می